فرازی از زندگینامه و وصیت نامه شهيد علي رضا همتائي گشتي/ما قله منجيل را فتح کرديم
دوشنبه, ۰۴ دی ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۴۶
فرمانده خطاب به من گفتند؛ آقا داري چکار مي کني گفتم ؛ما قله منجيل را فتح کرديم وبه خاطر اين پيروزي دارم به بچه ها شيريني مي دهم. انشاالله بتوانيم روي عراق را هم فتح نمائيم ودر کربلا به بچه ها شيريني بدهيم
نویدشاهدگیلان: شهيد علي رضا همتائي گشتي در سال 1346در يک خانواده مذهبي در روستاي امام زاده تقي از توابع دهستان گشت شهرستان فومن چشم به جهان گشود. در سال 1352قدم به مدرسه گذاشت وتحصيلات خود راتا سال دوم راهنمايي ادامه داد.در سال 1363پدر عزيز خود مرحوم شادروان شير محمد همتائي را از دست داد.
در غياب پدر بعنوان برادر بزرگتر هم به لحا ظ عاطفي مي بايست جايگزين محبت هاي پدري مي شد وهم به لحاظ اقتصادي مي بايست از عهده کارهاي منزل وتامين هزينه هاي زندگي خانواده اي پرجمعيت بر مي آمد .با وجود همه اين مشکلات ومصائب در پاييز 1365به خدمت مقدس سربازي اعزام گرديدند وبا وجود اينکه بدليل اينکه در نبود پدر با اخذ کفالت مي توانستند از زير بار خدمت سربازي در شرايط بحراني وحساس کشور شانه خالي نمايند اما در شرايطي که کشور عزيزمان ايران مورد هجوم بيگانگان واقع گرديده بود امر خدمت مقدس سربازي را وظيفه خود دانسته وبه خدمت سربازي شتافتند .دوره آموزشي رادرپادگان منجيل سپري نمودند .بعد اتمام دوره آموزشي در چهارم دي ماه سال1365در عمليات کربلاي 5در منطقه شلمچه به فيض عظيم شهادت نائل آمدند.
شهيد عليرضا همتائي از خصوصيات اخلاقي بسيار خوبي برخوردار بودند وبسيار رئوف ومهربان بودند. هم در محيط خانواده براي مادر ،خواهر وبرادر هاي کوچکتر بسيار مهربان بودند وجايگزين محبت هاي پدر بودند وهم در محيط خارج از منزل ودر جمع دوستان بسيار خوش اخلاق مهربان بودند.
خاطره اي از خود شهيد به نقل از خود ايشان در دفتر خاطرات ايشان مي باشد وبدين گونه است که در پادگان منجيل در يک عمليات مانوري شرکت کرديم .پس از پايان عمليات کلوچه اي داشتم ،که آن را بين دوستان تقسيم نمودم. فرمانده خطاب به من گفتند؛ آقا داري چکار مي کني گفتم ؛ما قله منجيل را فتح کرديم وبه خاطر اين پيروزي دارم به بچه ها شيريني مي دهم. انشاالله بتوانيم روي عراق را هم فتح نمائيم ودر کربلا به بچه ها شيريني بدهيم.
فرازي از وصيت نامه شهيد علي ضا همتائي: مادر جان درود بر شما وتمامي مادران شهداخوشا به حال من که شهادت نصيب من خواهد شد مادر جان اگر مرا دوست داريد پس از شهادت من کمتر گريه وزاري کنيد خواهران بزرگوار من ،همچون حضرت زينب (س)باشيد وچون او گريه کنيد .برادران من در راه خداوندودين او کوشش بسيار کنيد .مادر جان درود بر شما که چنين غنچه هايي را پرورش مي دهيد که جان خود را در راه ايمان و قرآن نثار مي نمايند .سلام بر تمامي شهيدان بخصوص شهيد محله مان شهيد سيد حسن فرازنده مادر جان همان گونه که مرا دوست داريد سربازان محله مان وسربازان ديگر اسلام را همانند من دوست داشته باشيد واز شما مي خواهم براي آمرزش روح پدرم قرآن بخوانيد.
در غياب پدر بعنوان برادر بزرگتر هم به لحا ظ عاطفي مي بايست جايگزين محبت هاي پدري مي شد وهم به لحاظ اقتصادي مي بايست از عهده کارهاي منزل وتامين هزينه هاي زندگي خانواده اي پرجمعيت بر مي آمد .با وجود همه اين مشکلات ومصائب در پاييز 1365به خدمت مقدس سربازي اعزام گرديدند وبا وجود اينکه بدليل اينکه در نبود پدر با اخذ کفالت مي توانستند از زير بار خدمت سربازي در شرايط بحراني وحساس کشور شانه خالي نمايند اما در شرايطي که کشور عزيزمان ايران مورد هجوم بيگانگان واقع گرديده بود امر خدمت مقدس سربازي را وظيفه خود دانسته وبه خدمت سربازي شتافتند .دوره آموزشي رادرپادگان منجيل سپري نمودند .بعد اتمام دوره آموزشي در چهارم دي ماه سال1365در عمليات کربلاي 5در منطقه شلمچه به فيض عظيم شهادت نائل آمدند.
شهيد عليرضا همتائي از خصوصيات اخلاقي بسيار خوبي برخوردار بودند وبسيار رئوف ومهربان بودند. هم در محيط خانواده براي مادر ،خواهر وبرادر هاي کوچکتر بسيار مهربان بودند وجايگزين محبت هاي پدر بودند وهم در محيط خارج از منزل ودر جمع دوستان بسيار خوش اخلاق مهربان بودند.
خاطره اي از خود شهيد به نقل از خود ايشان در دفتر خاطرات ايشان مي باشد وبدين گونه است که در پادگان منجيل در يک عمليات مانوري شرکت کرديم .پس از پايان عمليات کلوچه اي داشتم ،که آن را بين دوستان تقسيم نمودم. فرمانده خطاب به من گفتند؛ آقا داري چکار مي کني گفتم ؛ما قله منجيل را فتح کرديم وبه خاطر اين پيروزي دارم به بچه ها شيريني مي دهم. انشاالله بتوانيم روي عراق را هم فتح نمائيم ودر کربلا به بچه ها شيريني بدهيم.
فرازي از وصيت نامه شهيد علي ضا همتائي: مادر جان درود بر شما وتمامي مادران شهداخوشا به حال من که شهادت نصيب من خواهد شد مادر جان اگر مرا دوست داريد پس از شهادت من کمتر گريه وزاري کنيد خواهران بزرگوار من ،همچون حضرت زينب (س)باشيد وچون او گريه کنيد .برادران من در راه خداوندودين او کوشش بسيار کنيد .مادر جان درود بر شما که چنين غنچه هايي را پرورش مي دهيد که جان خود را در راه ايمان و قرآن نثار مي نمايند .سلام بر تمامي شهيدان بخصوص شهيد محله مان شهيد سيد حسن فرازنده مادر جان همان گونه که مرا دوست داريد سربازان محله مان وسربازان ديگر اسلام را همانند من دوست داشته باشيد واز شما مي خواهم براي آمرزش روح پدرم قرآن بخوانيد.
نظر شما