آقاي سبزپوشي مي آيد

نویدشاهدگیلان: شهيد خیرالله پيراهنگرمحله‌ در شهرستان تالش دیده به جهان گشود در دوران نوجواني و جواني به همراه داماد خود آقاي موسي شيره در بسيج فعاليت مي كردند، حدود سالهاي 63 و 64 شهيد بسيار شوخ بودند در كودكي به همسايه ها كمك مي كرد و از درخت بالا مي رفت و برايشان انجير مي چيد.

شبهاي محرم پس از پايان مراسم بچه هاي كوچكي را كه در گوشه گوشه مسجد خواب بودند را كول مي گرفت و به در خانه ها تحويل مي داد در سن 10 - 12 سالگي روحيه مهرباني داشت در سن 13 سالگي نماز خواندن را شروع كردند - ايشان در كارها معمولا از پدر اجازه مي گرفتن اما براي ديدن امام كه فرصتي براي ايشان پيش آمد شهيد هر چه تلاش كرد اين فرصت كه با پدر هماهنگ كند پيش نيامد و به اتفاق داماد خود آقاي موسي شيره به ديدار امام رفتند يعني بدون اجازه پدر ولي پدر راضي بود كه شهيد به اشتياق خود بپردازد و به سوي ملاقات معشوق برود.

ايشان در مقطعي از جنگ مسئوليت غذا را به عهده داشتند وقتي يك بار شهيد خوابي ديده بود كه آقاي سبزپوشي مي آيد و غيره كه جزئيات خواب را در نامه اي به خانه فرستاده بودند و سپس از تعبيري كه توسط يكي از اشخاص و عارف و با كرامت شده بود به شهيد توصيه شد كه خوابش را جايي نگويد و انشاءالله كه خير بود شهيد در مرخصي آخر كه آمدند هنگام برگشنت به برادرشان گفتند كه اين بار ديگر بر نمي گردم در زماني كه 25 روز مانده بود به پايان دوره خدمتشان و به جبهه مي روند و در اين سفر آخر در تاریخ 1365/07/24 ،رجل سفر آسماني خود را بسوي معبود يگانه از زمين با همان سيد سبز پوش بر مي چيند و بالهاي ملكوتي مي گشايند تا به صدرالمنتهي سفر كند.