شهيد رضا ستايش/در صف دشمن شکن نماز جمعه
چهارشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۳:۰۰
يکي از همرزمان شهيد رضا ستايش مي گويد : او يک سرباز به تمام معنا بود هنگامي که اعلام مي کردند چه کسي داوطلبانه حاضر است به جبهه مقدم برود او دستش را بلند مي کرد و پيشاپيش همه حرکت مي نمود يک پارچه سبز به سر بسته بود که رويش نوشته بود مسافران کربلا و مي گفت نهضت ما نهضت حسيني است پس بايد تا کربلا پيش برويم
نویدشاهدگیلان: شهيد رضا ستايش در سال 1342 در خانواده اي مذهبي در شهر صومعه سرا يکي از شهرهاي استان گيلان بدنيا آمد او دوران کودکي همواره پر جنب و جوش و پر تلاش بود . دوران ابتدايي را در همين شهر و با موفقيت به پايان رساند . و دوره راهنمايي و دبيرستان نيز با نمرات خوب موفق مي شود و دوران دبيرستان او مواجه با انقلاب اسلامي مي شود که او با شور و اشتياق وصف ناپذيري در همه راهپيمايي ها بر ضد رژيم شاه شرکت مي نمود و با پيروزي انقلاب اسلامي ايران او براي اينکه فعاليتهايش منسجم تر گردد همراه با دوستانش وارد انجمن اسلامي شهيد مطهري صومعه سرا گرديد و در اينجاست که شبانه در ميان برف و باران به کمک مردم فقير مي شتابد و از او سؤال مي کنند که چرا شبانه اين کار را انجام مي دهي مي گفت براي اينکه مردم نبينند که به چه کساني کمک مي شود تا مردم فقير را نشناسند او همراه دوستانش شهيد مهدي نعيمي و شهيد سيد حسن موسوي و نزديکاني چون شهيدان محمد علي و محمود سرشار در صف دشمن شکن نماز جمعه بنا به دستور امام امّت شرکت مي نمود و اين کا را واجب مي دانست و زماني که منافقين در سطح شهر اعلاميه پخش مي کردند او همراه دوستانش به پاکسازي شهر مي پرداخت و در اين راه خيلي آزار ديدند ولي همچنان استوار به مبارزه اش ادامه مي داد و مي گفت : (( راه ما راه خداست و در اين راه از هيچ کسي و هيچ چيزي نبايد بترسيم )) .
تا اينکه تصميم گرفت که براي دژوان سربازي وارد ارتش شود و از اين راه بتواند به ملت و کشورش بيشتر خدمت نمايد و در سال 1360 وارد ارتش نيروي زميني گرديد . مراحل اوليه خدمت سربازي را در شهر مقدس مشهد گذرانيد و بعد و بعد از تقسيم بندي وارد شهر اهواز گرديد . شهر اهواز همانند يک حزب ا... تلاش و کار مي کرد و در حمله خونين شهر و فتح شهر خون و پيام حضور فعالانه داشت و مي گفت : (( که ما به لطف و ياري خدا خرمشهر را فتح نموديم و زماني که خرمشهر توسط نيروهاي اسلام فتح شد همه با هم بر بام مسجد خرمشهر رفتيم و در آنجا با صداي بلند الله اکبر خميني رهبر مي گفتيم و من حضور خدا و امام زمان را حس نمودم که پشتيبان ملت ماست )) شهيد رضا ستايش در کوشک مورخه 11/ 5/ 61 وقتي که براي حمل مجروحين جنگي به بيمارستان سوار آمبولانس بود توسط مزدوران بعثي با پرتاب بمب به شهادت مي رسد و به نداي ملکوتي لبيک ميگويد .
يکي از همرزمانش مي گويد : او يک سرباز به تمام معنا بود هنگامي که اعلام مي کردند چه کسي داوطلبانه حاضر است به جبهه مقدم برود او دستش را بلند مي کرد و پيشاپيش همه حرکت مي نمود يک پارچه سبز به سر بسته بود که رويش نوشته بود مسافران کربلا و مي گفت نهضت ما نهضت حسيني است پس بايد تا کربلا پيش برويم
نظر شما