شهید یعقوب یوسفی: ما از محاصرهی اقتصادی هراسی نداریم
چهارشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۴:۰۷
در بخشی از وصیتنامه شهید یوسفی آمده: چند کلامی با آن عده از مسلمانان در خواب لمیده و شناسنامهای که فقط مسلمانی آنها در شناسنامههایشان خلاصهشده٬بیدار و آگاه شوید و حرکت نمایید تا مورد خطاب و نفرین مولایمان علی (ع) قرار نگیرید که میفرمایند: ای نامردهایی که آثار مردانگی در شما نیست و ای کسانی که عقل شما مانند بچهها و … است به هوش باشید
نویدشاهدگیلان: شهید یعقوب یوسفی سوم فروردین سال ۱۳۳۸ در روستای نوپایشان ضیابر از شهرستان صومعهسرا در خانوادهای متدین و کشاورز فرزند پسری به دنیا آمد که یعقوب نام گرفت.
وی دوران ابتدایی تا دبیرستان را در ضیابر سپری کرد. پایان تحصیلات دبیرستان او مقارن با اوج قیام مردم به رهبری حضرت امام راحل (ره) بود، وی از دوران نوجوانی نسبت به فرایض دینی بسیار مقید بود و در مشکلات به یاری مردم میشتافت و از خلقوخوی نیکو و چهرهای بشاش برخوردار بود که دیگران را مجذوب خود میکرد.
با حرکت توفنده امت مسلمان به این موج عظیم پیوست و مخالفت خود را نسبت به کفر و ستم و استبداد و اختناق، با شرکت در تظاهرات و پخش اعلامیه و شعارنویسی فعالیت مستمر و مؤثری در منطقه داشت و یکبار هم توسط مأموران ساواک بازداشت شد.
این جوان متدین و متواضع در انجام کلیه امور و رفتارهای خود، رضای خدا را بر خود تکلیف میدانست و همواره به تقوای الهی عمل میکرد و علاقه وافری به حضرت امام خمینی (ره) داشت.
شهید یعقوب یوسفی ارادت خاصی نسبت به پدر و مادر داشت و در خدمت و کمک به آنان از هیچ کوششی فروگذار نبود. پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی فعالیت گستردهای در انجمن اسلامی و پایگاه بسیج ضیابر داشت و در مبارزه با انواع فسادهای اخلاقی و اجتماعی که از بقایای نامبارک رژیم طاغوت و نیز گروهکهای فریبخورده مبارزه کرد با تهاجم دشمنان بعثی، به میهن اسلامی با عضویت در بسیج بهسوی جبههها شتافت.
در سال ۶۰ پس از بازگشت از جبهه به عضویت سپاه درآمد و در صف مردان سبزپوش، سرخ قامت قرار گرفت و در طول جنگ تحمیلی بهعنوان فرمانده گردان مسلم بن عقیل لشکر ۲۵ کربلا در عملیاتهای فتح المبین – محرم – از شروع عملیات والفجر مقدماتی تا عملیات والفجر ۸ پیوسته در جبهههای نبرد مبارزه کرد و یکبار هم از ناحیه پا مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت.
سرانجام پس از ۴۳ ماه رزم بیامان با دشمن بعثی در عملیات والفجر ۸ در منطقه عملیاتی فاو دعوت حق را لبیک گفت و به درجه شهادت نائل آمد و در گلزار شهدای دهستان ضیابر آرمید.
شهید یعقوب یوسفی در سال ۵۹ ازدواجکرده بود که حاصل این پیوند مقدس یک فرزند دختر و یک فرزند پسر است.
در بخشی از وصیتنامه این شهید بزرگوار آمده در این لحظات زیبا و شیرین٬ گفتم بد نیست که چندکلمهای شاید بهعنوان آخرین نوشتهها٬ تحت عنوان وصیتنامه٬ بنویسم: عزیزانم در درجهی اول از دستاوردهای خونینی و مکتبی انقلابمان در حد توان و وجود امکانات پاسداری نماییم.
اکنون روز امتحان الهی فرارسیده٬ بیدرنگ به جهاد برخیزیم و یکسره با تلاش و کار بیشتر، تولید بیشتر و اتحادمان، پشتوانهای محکم برای انقلاب خونبار اسلامیمان باشیم.
هرچند ما از جنگ هراسی نداریم٬ زیرا که مرد جنگیم و از محاصرهی اقتصادی هراسی نداریم٬ چون مرد رمضانیم.
چند کلامی با آن عده از مسلمانان در خواب لمیده و شناسنامهای که فقط مسلمانی آنها در شناسنامههایشان خلاصهشده٬ بیدار و آگاه شوید و حرکت نمایید تا مورد خطاب و نفرین مولایمان علی (ع) قرار نگیرید که میفرمایند: ای نامردهایی که آثار مردانگی در شما نیست و ای کسانی که عقل شما مانند بچهها و … است٬ به هوش باشید که خداوند تبارکوتعالی در قرآن مجید میفرماید: «یا ایها الناس اتقوا ربکم ان زلزله الساعه شیء عظیم» (سورهی حج آیهی ۱) ای مردمان: خداترس و پرهیزگار باشید که زلزلهی روز قیامت بسیار حادثهی بزرگ و واقعهی سختی خواهد بود.
روزی است که زنان شیرده از وحشت اطفال خود را فراموش کنند و هر آبستنی با رحم بیفکند ٬مردم از وحشت آن روز بیخود مست شوند درصورتیکه مست نیستند ولیکن عذاب خدا سخت است و آن طوری که از آیات و روایات پیداست و فهمیده میشود تنها تقوا نجاتدهندهی انسان در عالم دنیا و آخرت است و مرتبهی اول و مهم تقوا این است که به واجبات اهمیت داده شود ٬امروز باید تداومبخش راه شهیدان بود. آنهایی که مرگ باعزت را پذیرا شدند زیرا که سرورانی همچون امام حسین (علیهالسلام) دارند که میفرماید حاضرم هفتاد بار کشته شوم اما در رختخواب نمیرم و در کل اینکه پیامی بهتر از پیام امام عزیز … و زنده و همیشه بیدار ایران نیست که فرمودهاند: «ملت عزیز ایران بیدار باشند که سالیان دراز مبارزه در پیش است.» وای بر ما که اماممان خمینی بزرگ ٬از خدا میخواهند که در بستر مرگ طبیعی نمیرد و در راه خدا شهید شود.
بد نیست چندخطی در مورد خود بنویسم ٬این حقیر هیچگونه وابستگی به هیچ حزب و گروهی و یا جریانی را نداشته و ندارم و خط حضرت امام خمینی را یگانه راه و رستگار و صحیحترین خط اسلام میدانم و پیروی از امام امت را از حضرت ولیعصر صاحبالزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف میدانم.
و اما چند کلامی با آن عزیزان و برادران و بندگان خدایی که برای تهمت بستن و غیبت و افترا و دروغ، حدومرزی قائل نیستند و بهراحتی دیگر برادران خود را رها میزنند و علیه آنها جوسازی میکنند و خود را خیلی در سطح بالا و مدعی میدانند٬ البته نمیخواهم زیاد بازش کنم تا خداینکرده باعث ناراحتی بعضیها گردد. بههرحال بهعنوان یک برادر کوچک٬ از آنها میخواهم که قدری بیشتر به آخرت بیندیشند که عذاب خدا بسیار سخت است. از خداوند بزرگ و تبارکوتعالی هدایت و توفیق خدمت به اسلام و مسلمین را برای تمامی مسلمین بهخصوص آنها مسئلت دارم/فارس
با حرکت توفنده امت مسلمان به این موج عظیم پیوست و مخالفت خود را نسبت به کفر و ستم و استبداد و اختناق، با شرکت در تظاهرات و پخش اعلامیه و شعارنویسی فعالیت مستمر و مؤثری در منطقه داشت و یکبار هم توسط مأموران ساواک بازداشت شد.
این جوان متدین و متواضع در انجام کلیه امور و رفتارهای خود، رضای خدا را بر خود تکلیف میدانست و همواره به تقوای الهی عمل میکرد و علاقه وافری به حضرت امام خمینی (ره) داشت.
شهید یعقوب یوسفی ارادت خاصی نسبت به پدر و مادر داشت و در خدمت و کمک به آنان از هیچ کوششی فروگذار نبود. پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی فعالیت گستردهای در انجمن اسلامی و پایگاه بسیج ضیابر داشت و در مبارزه با انواع فسادهای اخلاقی و اجتماعی که از بقایای نامبارک رژیم طاغوت و نیز گروهکهای فریبخورده مبارزه کرد با تهاجم دشمنان بعثی، به میهن اسلامی با عضویت در بسیج بهسوی جبههها شتافت.
در سال ۶۰ پس از بازگشت از جبهه به عضویت سپاه درآمد و در صف مردان سبزپوش، سرخ قامت قرار گرفت و در طول جنگ تحمیلی بهعنوان فرمانده گردان مسلم بن عقیل لشکر ۲۵ کربلا در عملیاتهای فتح المبین – محرم – از شروع عملیات والفجر مقدماتی تا عملیات والفجر ۸ پیوسته در جبهههای نبرد مبارزه کرد و یکبار هم از ناحیه پا مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت.
سرانجام پس از ۴۳ ماه رزم بیامان با دشمن بعثی در عملیات والفجر ۸ در منطقه عملیاتی فاو دعوت حق را لبیک گفت و به درجه شهادت نائل آمد و در گلزار شهدای دهستان ضیابر آرمید.
شهید یعقوب یوسفی در سال ۵۹ ازدواجکرده بود که حاصل این پیوند مقدس یک فرزند دختر و یک فرزند پسر است.
در بخشی از وصیتنامه این شهید بزرگوار آمده در این لحظات زیبا و شیرین٬ گفتم بد نیست که چندکلمهای شاید بهعنوان آخرین نوشتهها٬ تحت عنوان وصیتنامه٬ بنویسم: عزیزانم در درجهی اول از دستاوردهای خونینی و مکتبی انقلابمان در حد توان و وجود امکانات پاسداری نماییم.
اکنون روز امتحان الهی فرارسیده٬ بیدرنگ به جهاد برخیزیم و یکسره با تلاش و کار بیشتر، تولید بیشتر و اتحادمان، پشتوانهای محکم برای انقلاب خونبار اسلامیمان باشیم.
هرچند ما از جنگ هراسی نداریم٬ زیرا که مرد جنگیم و از محاصرهی اقتصادی هراسی نداریم٬ چون مرد رمضانیم.
چند کلامی با آن عده از مسلمانان در خواب لمیده و شناسنامهای که فقط مسلمانی آنها در شناسنامههایشان خلاصهشده٬ بیدار و آگاه شوید و حرکت نمایید تا مورد خطاب و نفرین مولایمان علی (ع) قرار نگیرید که میفرمایند: ای نامردهایی که آثار مردانگی در شما نیست و ای کسانی که عقل شما مانند بچهها و … است٬ به هوش باشید که خداوند تبارکوتعالی در قرآن مجید میفرماید: «یا ایها الناس اتقوا ربکم ان زلزله الساعه شیء عظیم» (سورهی حج آیهی ۱) ای مردمان: خداترس و پرهیزگار باشید که زلزلهی روز قیامت بسیار حادثهی بزرگ و واقعهی سختی خواهد بود.
روزی است که زنان شیرده از وحشت اطفال خود را فراموش کنند و هر آبستنی با رحم بیفکند ٬مردم از وحشت آن روز بیخود مست شوند درصورتیکه مست نیستند ولیکن عذاب خدا سخت است و آن طوری که از آیات و روایات پیداست و فهمیده میشود تنها تقوا نجاتدهندهی انسان در عالم دنیا و آخرت است و مرتبهی اول و مهم تقوا این است که به واجبات اهمیت داده شود ٬امروز باید تداومبخش راه شهیدان بود. آنهایی که مرگ باعزت را پذیرا شدند زیرا که سرورانی همچون امام حسین (علیهالسلام) دارند که میفرماید حاضرم هفتاد بار کشته شوم اما در رختخواب نمیرم و در کل اینکه پیامی بهتر از پیام امام عزیز … و زنده و همیشه بیدار ایران نیست که فرمودهاند: «ملت عزیز ایران بیدار باشند که سالیان دراز مبارزه در پیش است.» وای بر ما که اماممان خمینی بزرگ ٬از خدا میخواهند که در بستر مرگ طبیعی نمیرد و در راه خدا شهید شود.
بد نیست چندخطی در مورد خود بنویسم ٬این حقیر هیچگونه وابستگی به هیچ حزب و گروهی و یا جریانی را نداشته و ندارم و خط حضرت امام خمینی را یگانه راه و رستگار و صحیحترین خط اسلام میدانم و پیروی از امام امت را از حضرت ولیعصر صاحبالزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف میدانم.
و اما چند کلامی با آن عزیزان و برادران و بندگان خدایی که برای تهمت بستن و غیبت و افترا و دروغ، حدومرزی قائل نیستند و بهراحتی دیگر برادران خود را رها میزنند و علیه آنها جوسازی میکنند و خود را خیلی در سطح بالا و مدعی میدانند٬ البته نمیخواهم زیاد بازش کنم تا خداینکرده باعث ناراحتی بعضیها گردد. بههرحال بهعنوان یک برادر کوچک٬ از آنها میخواهم که قدری بیشتر به آخرت بیندیشند که عذاب خدا بسیار سخت است. از خداوند بزرگ و تبارکوتعالی هدایت و توفیق خدمت به اسلام و مسلمین را برای تمامی مسلمین بهخصوص آنها مسئلت دارم/فارس
نظر شما