شهيد هنرمند ابراهيم قنبرزاده بر اين باور بود که با ورود حضرت امام به خاک ايران، پرچم اسلام بر فراز اين مرز و بوم به اهتزاز در خواهد آمد
دوشنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۵۴
شهيد هنرمند ابراهيم قنبرزاده بر اين باور بود که با ورود حضرت امام به خاک ايران، پرونده نظام ظلم و ستم بسته خواهد شد و پرچم اسلام برفراز اين مرز و بوم به اهتزاز در خواهد آمد.
نویدشاهدگیلان: شهيد ابراهيم قنبرزاده فرزند قنبرعلي در سال 1340/2/9 در رشت بدنيا آمد. تا پنجم ابتدايي در محله زرجوب درس خواند بعد به شاگردي در يک تراشکاري مشغول گرديد .
ابراهيم دومين فرزند خانواده از نظر ديني و مذهبي الگوي مناسبي براي ديگر خواهر و برادرش بود.در دوران انقلاب که مردم با مشکل سوخت مواجه بودند ايشان داوطلبانه براي کمک به مردم در زمينه سوخت رساني انجام وظيفه مي نمود.
وي خود را موظف به شرکت در تمام تظاهرات و گردهمايي هاي ضد رژيم ستمشاهي دانسته و عليرغم وجود خطرات فراوان ،حتي ذره اي در اين راه عقب نمي نشست. چرا که مي دانست و بر اين باور بود که با ورود حضرت امام به خاک ايران، پرونده نظام ظلم و ستم بسته خواهد شد و پرچم اسلام برفراز اين مرز و بوم به اهتزاز در خواهد آمد. وقتي پس از مدت کوتاهي از پيروزي شکوهمند انقلاب اسلامي، دشمن براي دست درازي به اين کشور ،دندان تيز نمود، او همچون ديگر جوانان غيور و انقلابي ،براي دفاع از ارزشهاي ديني و ره آوردهاي انقلاب اسلامي وارد ميدان شده و صداي مزدوارن بعثي و همپيمانانشان را در نطفه خفه کرد. او سرانجام در اين راه مقدس در منطقه عين خوش و در سال 1361/8/12 به شهادت رسيد.
قسمتی از وصیت نامه شهيد ابراهيم قنبرزاده؛
آري به نام خداوندگار شهيدان،شهيداني از هابيل و حسين تا شهيدان کنوني وطن مان براستي که ما از سوي خدا آمده ايم و به سوي او باز مي گرديم .آنجا که خداوند مي فرمايد به آنان ک در راه خدا کشته ميشوند مرده نگوئيد که آنان زنده اند و در نزد ما روزي ميخورند،وقتي اين جملات را مي شنوم ،حسرت مي خورم که اي خدا پس در کدامين مکان و در کدامين مقام روم تا به اين عظمت برسم که خدايم اينطور گويد اکنون که خداوند بر ما منت نهاده و در جهادي عظيم بر عليه سر دسته هاي کفار جهاني و به پشتيباني از دين و آيين مقدس اسلام و کتاب آسمانيم قرآن بايد عرضه کارزار خصم سلاح در دست تا بر تمامي قابيليان بتازم و از هيچ چيز هراس ندارم و شهادت، جهاد در راه خداوند را با آغوش باز،پذيرا هستم و شما اي بازماندگان من،اي مادر مهربان و اي پدر گرانقدرم و اي خواهران و اي برادرانم اي کساني که به وابسته ام و از اين جهان رها:وصيت من بر اين است خوب گوش کن مادرم اي مادري که شبها لالائي،لالائي ات سرود پيروزي و نبرد در راه الله بود و اي پدر مهربانم که نصايح گرانقيمت پند و اندرز براي حراست از دين و وطنم بود من از مال دنيائي رهايم چون هنوز در خانه پدري هستم چيزي سوا نداشته و همه متعلق به خانواده است که از کسي طلب کار نيستم و به کسي هم بدهکار نيستم چيزي در جهان نکرده و بسيار گنه دارم استدعاي مغفرت از تمامي شماها ميخواهم که مرا ببخشيد و به مادرم بگوييد که اي مادرم، خوي ميدانم که در پاي من چه رنجها که نکشيدي و چه خوابهاي که در پاي من به هدر ندادي با اين حال مبادا در مرگ و شهادت من قطره اشکي بريزي و شيون کني و يا تسليت بپذيري و خوب ميدانم که تو هم از بانوي خودت و بانوي تمامي زنان مسلمان صبر عظيم را آموخته اي، و زينب گونه در مقابل مصائب روزگار بايست: وصيت من به شما که مبادا دوباره تاريخ تکرار شود و حادثه کربلا و مردم کوفه يکبار ديگر زنده گردد مبادا حسين زمان را که به وطن دعوت نموده و چشمهايمان را آماده نموده تا بر آن قدم نهد تنها بگذاريم که امروز اسلام عزيز در گرو همين پشتيباني است. اگر جسدم در بيابان ماند و يا سوخت و خلاصه مفقودالاثر شد. که هيچ،روحم در آسمانها به پرواز و خداوند نهان قادر است تا درباره همه ذراتم را در يکجا جمع کند ولي اگر بدست شما رسيد آن را در شهرستان تازه آباد دفن نموده و اين شعر را بر سنگ مزارم حک کنيد.
وي خود را موظف به شرکت در تمام تظاهرات و گردهمايي هاي ضد رژيم ستمشاهي دانسته و عليرغم وجود خطرات فراوان ،حتي ذره اي در اين راه عقب نمي نشست. چرا که مي دانست و بر اين باور بود که با ورود حضرت امام به خاک ايران، پرونده نظام ظلم و ستم بسته خواهد شد و پرچم اسلام برفراز اين مرز و بوم به اهتزاز در خواهد آمد. وقتي پس از مدت کوتاهي از پيروزي شکوهمند انقلاب اسلامي، دشمن براي دست درازي به اين کشور ،دندان تيز نمود، او همچون ديگر جوانان غيور و انقلابي ،براي دفاع از ارزشهاي ديني و ره آوردهاي انقلاب اسلامي وارد ميدان شده و صداي مزدوارن بعثي و همپيمانانشان را در نطفه خفه کرد. او سرانجام در اين راه مقدس در منطقه عين خوش و در سال 1361/8/12 به شهادت رسيد.
قسمتی از وصیت نامه شهيد ابراهيم قنبرزاده؛
آري به نام خداوندگار شهيدان،شهيداني از هابيل و حسين تا شهيدان کنوني وطن مان براستي که ما از سوي خدا آمده ايم و به سوي او باز مي گرديم .آنجا که خداوند مي فرمايد به آنان ک در راه خدا کشته ميشوند مرده نگوئيد که آنان زنده اند و در نزد ما روزي ميخورند،وقتي اين جملات را مي شنوم ،حسرت مي خورم که اي خدا پس در کدامين مکان و در کدامين مقام روم تا به اين عظمت برسم که خدايم اينطور گويد اکنون که خداوند بر ما منت نهاده و در جهادي عظيم بر عليه سر دسته هاي کفار جهاني و به پشتيباني از دين و آيين مقدس اسلام و کتاب آسمانيم قرآن بايد عرضه کارزار خصم سلاح در دست تا بر تمامي قابيليان بتازم و از هيچ چيز هراس ندارم و شهادت، جهاد در راه خداوند را با آغوش باز،پذيرا هستم و شما اي بازماندگان من،اي مادر مهربان و اي پدر گرانقدرم و اي خواهران و اي برادرانم اي کساني که به وابسته ام و از اين جهان رها:وصيت من بر اين است خوب گوش کن مادرم اي مادري که شبها لالائي،لالائي ات سرود پيروزي و نبرد در راه الله بود و اي پدر مهربانم که نصايح گرانقيمت پند و اندرز براي حراست از دين و وطنم بود من از مال دنيائي رهايم چون هنوز در خانه پدري هستم چيزي سوا نداشته و همه متعلق به خانواده است که از کسي طلب کار نيستم و به کسي هم بدهکار نيستم چيزي در جهان نکرده و بسيار گنه دارم استدعاي مغفرت از تمامي شماها ميخواهم که مرا ببخشيد و به مادرم بگوييد که اي مادرم، خوي ميدانم که در پاي من چه رنجها که نکشيدي و چه خوابهاي که در پاي من به هدر ندادي با اين حال مبادا در مرگ و شهادت من قطره اشکي بريزي و شيون کني و يا تسليت بپذيري و خوب ميدانم که تو هم از بانوي خودت و بانوي تمامي زنان مسلمان صبر عظيم را آموخته اي، و زينب گونه در مقابل مصائب روزگار بايست: وصيت من به شما که مبادا دوباره تاريخ تکرار شود و حادثه کربلا و مردم کوفه يکبار ديگر زنده گردد مبادا حسين زمان را که به وطن دعوت نموده و چشمهايمان را آماده نموده تا بر آن قدم نهد تنها بگذاريم که امروز اسلام عزيز در گرو همين پشتيباني است. اگر جسدم در بيابان ماند و يا سوخت و خلاصه مفقودالاثر شد. که هيچ،روحم در آسمانها به پرواز و خداوند نهان قادر است تا درباره همه ذراتم را در يکجا جمع کند ولي اگر بدست شما رسيد آن را در شهرستان تازه آباد دفن نموده و اين شعر را بر سنگ مزارم حک کنيد.
نظر شما