نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شهدا
خاطراتی ارزشمند از شهید والامقام محمود برزویی
می دانی رفتار پیامبر اسلام چگونه بود؟
کد خبر: ۳۹۶۶۳۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۰۹

راز اشلو
هنوز احوالپرسی مرتضی با عراقی ها تمام نشده بود که یکهو تیر و خمپاره 60 مثل تگرگ به طرفش ریخت . تا دید جواب سلام علیکش را با خمپاره وتیر می دهند ، شروع کرد به شعار دادن...
کد خبر: ۳۹۶۶۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۰۷

زندگی به سبک شهدا 2
نوید شاهد لرستان:خاطرات کوتاه و خواندنی از شهدای لرستان
کد خبر: ۳۹۶۶۰۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۰۷

خاطراتی زیبا از شهید مصطفی بخشی غلامی
نباید کینه ی کسی رو به دل داشته باشیم. خدا بخشنده و مهربونه، ما که بنده اش هستیم چرا این طور نباشیم؟
کد خبر: ۳۹۶۵۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۰۷

خاطراتی از شهید مرتضی جاویدی «3»
«قاسم سلیمانی» فرمانده لشکر 41 ثارالله در محاصره‌ی دشمن گیر می‌کند. با بی‌سیم به قرارگاه می‌گوید: «عراقی‌ها ما رو محاصره کردن. تو چند متری‌مون هستن... دیدار به قیامت!»
کد خبر: ۳۹۶۵۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۰۶

خاطره ای از شهید مرتضی جاویدی «2»
در تمام دورانی که همراه رزمندگان و فرماندهان دفاع مقدس خدمت حضرت امام می رسیدم ، فقط یک بار دیدم امام رزمنده ای را در آغوش گرفت و پیشانی اش را بوسید، و آن کسی نبود جز مرتضی جاویدی یا همان «اشلو» ی معروف ( شهید صیاد شیرازی)
کد خبر: ۳۹۶۵۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۰۶

خاطره ای از شهید مرتضی جاویدی «1»
در تمام دورانی که همراه رزمندگان و فرماندهان دفاع مقدس خدمت حضرت امام می رسیدم ، فقط یک بار دیدم امام رزمنده ای را در آغوش گرفت و پیشانی اش را بوسید، و آن کسی نبود جز مرتضی جاویدی یا همان «اشلو» ی معروف ( شهید صیاد شیرازی)
کد خبر: ۳۹۶۵۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۰۷

من از قافله جا مانده بودم ولی خدا توفیق داد تا در بنیاد شهید خادم خانواده شهدا باشم. سال 1384جنازه البرز را آوردند از آن بدن، تکه هایی از استخوان­ها برگشته بود. کفن را که باز کردند، بی اختیار چشممم به جمجمه البرز افتاد و به همکارم گفتم این جنازه خود البرز است
کد خبر: ۳۹۶۵۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۰۷

مکه بودیم که دیدیم یک جایی درگیری شده است. پلیس های سعودی به جان هم افتاده بودند؛ هر کدام یک عکس امام خمینی (ره) به کمرشان چسبیده بود. آنها سعی می کردند عکس را از خودشان جدا کرده و در همان حال یکدیگر را متهم به بی دقتی می کردند. بعد فهمیدیم آن که ایم معرکه را راه انداخته است، کسی نیست جز علی.
کد خبر: ۳۹۶۵۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۰۷

سبک زندگی شهدا
نوید شاهد لرستان:خاطرات کوتاه و خواندنی از شهدای لرستان
کد خبر: ۳۹۶۵۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۰۶

مجموعه «72 قسمتی چند قدم مانده به تو»
کد خبر: ۳۹۶۵۳۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۰۶

خاطرات فرزند شهيد قدرت ا... حسن زاده رضائي
در اواخر مسير به علت نداشتن غذاي كافي مجبور به خوردن ريشه و برگ هاي درختان كوهستاني شدند و هنگامي كه رسیدند، ما متوجه نبوديم كه به علت يخ زدگي پاهايش كبود شده و تورم كرده بود ولي بدون هيچگونه شكايتي گفت: اين پاها بايد حتما عوض شوند.
کد خبر: ۳۹۶۴۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۰۴

از زبان صمدعباسی
زمانی که در سپاه ارومیه بود، در اکثر فعالیت ها شرکت می کرد، حتی نگهبانی هم می داد. نصف شب بلند می شد، می آمد و می گفت: «چرا منو بیدار نکردین؟» می گفتیم: «برای چی؟» می گفت: «برای نگهبانی. نمی خواین ما هم از این ثواب بهره ای ببریم؟» می گفتیم: «مگه ما مردیم که شما بیای نگهبانی بدی؟» می گفت: «این حرفا نیست. ما باید همه مون با هم امنیت این جا رو حفظ کنیم.»
کد خبر: ۳۹۶۴۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۱۶

پادگان دوكوهه که مورد بمباران هواپيماهاي هوايي قرارگرفته . انبارهای مهمات در اون منفجر مي‌شه و جاده نا‌امنه و شما بايد فعلا بمانید يا بايد ازسمت چپ جاده، ازسمت بيابان خودتون رو به انديمشك برسونيد. كه ما همين كار رو كرديم .
کد خبر: ۳۹۶۴۰۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۰۳

خاطرات زیبایی از شهید والامقام علی بایگان
پسرم! چقدر سرت رو پایین می گیری ؟
کد خبر: ۳۹۶۳۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۰۳

خاطرات شهید کلهر/
...راکت ها به همه جا اصابت کرده بود به جز حسینیه که همه گرد پیکر کلهر جمع شده بودندتلفات آن بمباران دشمن تنها یک شهید و پنج مجروح بود و هیچکس باور نمی کرد اماچون خدا خواسته بود ممکن شد. اینگونه بود که خون یک شهید از خون هزاران رزمنده دیگر حفاظت کرد.
کد خبر: ۳۹۶۳۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۰۴

خاطرات پرستوهای پرکشیده
. به ورزش کونگ فو علاقه زیادی داشت و هر وقت فرصتی پیدا می کرد به این ورزش می پرداخت و تا خط 5 رفته بود. خلاصه پسر خیلی خوبی بود و من از او بسیار راضی بودم
کد خبر: ۳۹۶۳۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۰۳

یادتون باشه من نیستم اما خدا همیشه هست و مواظبتونه شما رو میبینه پس سعی کنید کارای خوب انجام بدید..
کد خبر: ۳۹۶۲۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۳۰

خط ایثار (13)
دوست دارم در شهادت من شاد باشید و شیرینی پخش کنید و شکر خدا را به جای آورید که فرزند و برادرتان را به صاحبش تسلیم کرده اید و هر موقع خواستید گریه کنید، به یاد مظلومیت امام حسین (ع) و یارانش گریه کیند که مظلومانه در راه حق کشته شدند و دعا کنید که خداوند مرا از شهیدان واقعی قرار دهد.
کد خبر: ۳۹۶۱۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۹

خاطرات شفاهی شهدای گمنام (20)
شهید اسماعیل قهرمانی در روستاهای اطراف سراب به دنیا آمد. نامش را اسماعیل گذاشتند. پس از مدتی با خانواده به گنبد رفتند و انجا ساکن شدند. پدرش از دنیا بهره ای نداشت. اما همیشه در تربیت دینی فرزندان تلاش می کرد. اسماعیل دبیرستان را در مدرسه شبانه درس می خواند. تا بتواند روزها کار کند و کم خرج خانواده شود.
کد خبر: ۳۹۶۱۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۹