اکنون در سنگري نشسته ام به درازاي 3×4 که سرپوشيده مي باشد خمپاره هاي زيادي در اطراف ما مي خورد و منفجر مي گردد . صدا براي کسي چون من که به آن آشنايي ندارم خيلي دردناک مي باشد. هر آن احتمال دارد يک خمپاره به سنگر بخورد و ما را به ديار دیگر ببرد .
کد خبر: ۴۰۵۸۱۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۹
کلاغ ها آسمان را به قار قار گرفته بودند. من در وجودم احساس مرگ مي کردم .پيش خودم مي گفتم الان گرگ ها مرا خواهند خورند. جانوران کوهي که از گرسنگي حال راه رفتن را نداشتند در گوشه و کنار ديده مي شدند...
کد خبر: ۴۰۵۷۳۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۸
آن وقت ها تو جبهه ی «چنگوله»، نیروی کمی بود. بچه ها مجبور بودند برای جبران کمبود نیرو، شب ها چند ساعت بیشتر نگهبانی بدهند. آن شب نوبت من بود. فکر این که آن همه ساعت را باید از خواب شیرین بزنم و نگهبانی کنم، کلافه ام کرد.
کد خبر: ۴۰۵۶۹۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۹
برگی از خاطرات شهید سیدمجتبی هاشمی
گروه فدائیان اسلام، فقط در خرمشهر نمی جنگیدند، بلکه با تدبیری که سیدمجتبی به کار برده بود، هر کس بنا به تخصص و تجربه ای که داشت، به کار گرفته شد.
کد خبر: ۴۰۵۶۴۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۷
خاطرات
او در دعاهایش حتی نام کسانی که همیشه او را آزار می دادند را بر زبان می آورد و برایشان سلامتی آرزو میکرد.
کد خبر: ۴۰۵۶۱۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۷
هر چند وقت، واحد فرهنگی لشکر 25 کربلا، بزرگان کشور را دعوت می کرد تا در پایگاه شهید بهشتی اهواز برای بچه ها سخنرانی کنند. این کار فرهنگی، تنوع خوبی را برای بچه ها به وجود می آورد.
کد خبر: ۴۰۵۴۹۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۳
او در گردش مسير زندگي راهي را برگزيد که از گرداب مشقت بار نابسامانيها به سوي اقيانوس بيکران هميشه پاک عطوفت شکوهمند خدا مي رفت .
کد خبر: ۴۰۵۳۵۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۱
یادنامه شهید عباس بابایی
چند روزی بود که به همراه عباس از پایگاه «لک لند» واقع در شهر «سن آنتونیو تکزاس» فارغ التحصیل شده و برای پرواز با هواپیمای اموزشی T-41 به پایگاه «ریس» در شمال تکزاس آمده بودیم.
کد خبر: ۴۰۵۳۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۱
در پایگاه چابهار بودیم، پدرم فرمانده این پایگاه بود و برای انجام کاری به ماموریت رفته بود. از طرف مدرسه، مسابقه کتابخوانی برگزار شد. من و چند تن از دوستانم قرار بود در مسابقه شرکت کنیم.
کد خبر: ۴۰۵۲۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۱
ماه ها از عملیات «والفجر8» گذشته بود. زمزمه ی عملیات دیگری توی لشکر پیچید. کجا و کی را نمی دانستیم، فقط فرماندهان می دانستند؛ آن هم بعضی هاشان. البته می شد از نوع آموزش ها حدس هایی زد؛ مثلا موقعیت جغرافیایی منطقه ی عملیاتی و ...
کد خبر: ۴۰۵۲۵۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۰
توی سپاه گلوگاه مستقر بودیم. با خودم گفتم یک کم سر به سر بچه ها بگذارم تا خستگی شان در برود. وارد آسایشگاه شدم و خیلی جدی گفتم:
- بچه ها! بین شما کسی هست گواهینامه رانندگی داشته باشد؟
کد خبر: ۴۰۵۱۰۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۰۴
خاطرات شهید سیدمجتبی هاشمی
شهید چمران در آن زمان در پاوه بود و از همان جا با یکدیگر آشنا می شوند. بعد شهید هاشمی به خرمشهر و هتل کاروانسرا می رود و همزمان شهید چمران در اهواز در مدرسه ای، نیروهای مردمی ای که به فرمان امام آمده بودند آموزش می دهد.
کد خبر: ۴۰۵۰۸۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۰۶
دست نوشته شهید احمدرضا احدی
پادگان شلوغ است؛ شلوغ از خیل بچه هایی که از «سرپل» آمده اند و عده ای دیگر که از شهرها اعزام شده اند. امروز دوره آموزش به پایان رسیده و همه از اتمام این زمان سخت مسرورند.
کد خبر: ۴۰۵۰۸۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۰۴
خاطرات شهید والامقام ابوالفضل صفائی
خاطرات شهید والامقام ابوالفضل صفائی از زبان مادر شهید
کد خبر: ۴۰۴۹۵۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۰۴
دست نوشته شهید احمدرضا احدی
ساعت نزدیکی های شش بعداز ظهر بود. هر موقع که می خواستی از قله پایین بیایی، باید ابتدا از پله های سنگی- که بچه ها آن را درست کرده بودند تا در زمستان راحت باشند- پایین می آمدی و کمی پایین تر به جاده میانی که رسیدی، از خاک های پایین قله نیز بگذری تا به جاده اصلی برسی.
کد خبر: ۴۰۴۹۴۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۳۱
نگاهي به يادداشت هاى شهيد چمران در لبنان طي سالهاي 1967 تا 1976
يكي از لوازم شناخت تاريخ رجوع به آرا و آثار فردي است كه درباره او بحث ميشود. در اين ميان مرحوم شهيد چمران گسترهاي از آثار را بجا گذاشته كه نياز به هيچ تفسيري را باقي نميگذارد.
کد خبر: ۴۰۴۹۲۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۰۱
برگی از خاطرات شهید سیدمجتبی هاشمی
نقاش زبردستی بود. باذوق و سلیقه، لکه های رنگ را روی بوم کنار هم می نشاند و مناظر زیبا و خاصی از طبیعت خلق می کرد. از ترکیب رنگ ها، گل های خوش آب و رنگی پدید می آورد. آن قدر طبیعی و باطراوت که ناخودآگاه بوی عطرشان را در شامه ات استشمام می کردی.
کد خبر: ۴۰۴۸۶۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۳۰
در تاريكي شب به راه افتادند، آفتاب تند روز جای خود را به بـاد خنـك شبانگاهي كوير داده بود؛ از بخت خوش بچه ها، ماه در آن شـب پنهـان بـود. تاريكي و سكوت عجيبي به صحرا حكم ميراند و گه گاهی صـدای انفجـاری در دور دست و يا شليك منور و رگباري بي هدف كه نـشانگر بـي تـوجهی دشـمن بود…
کد خبر: ۴۰۴۸۶۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۳۰
خاطرات شهید صادق صالحی
خدایا شاکر هستم که آخر سر هم در راه دفاع از وطن شهید شد و به دیدار سرور و سالار شهیدان آقا اباعبدا… شتافت. خدایا به ما لیاقتی بده تا شهیدان را فراموش نکنیم.
کد خبر: ۴۰۴۸۳۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۳۰
خاطرات
خاطرات شهید صادق صفوي
کد خبر: ۴۰۴۸۲۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۳۰