فرهاد من برو خدا به همراهت
پنجشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۲۲:۳۷
پدر شهید «فرهاد خوشه بر» در زمان وداع با پسرش گفت فرهاد من برو خدا به همراهت من از تو راضیم خدا هم از تو راضی باشد فقط به فرزندانت سر بزن به روایت یکی از نزدیکان شهید، محمد 3 ساله شهید شب بعد پدر را در خواب می بیند.
یکی از دوستان شهید در گفتگو با نویدشاهدگیلان با بیان اینکه شهید «فرهاد خوشه بر» همانند شهدای دیگر خصوصیت منحصر به فردی داشت گفت: سراسر زندگی این شهید بزرگوار برایمان درس و الگو است.
وی افزود: شهید بزرگوار از راویان دفاع مقدس بودند و زمانی که می خواستند ازدواج کنند به همسرشان گفتند 11 ماه از زندگی متعلق به شما و 1 ماه دیگر متعلق به شهداست زیرا ما به شهدا بسیار بدهکاریم.
این همرزم شهید ادامه داد: این شهید بزرگوار از زمانی که خود را شناخت خمس خود را حساب می کرد و مقید به احکام و شرایط دینی بود.
وی با اشاره به آیه 19 سوره ذاریات "وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ" گفت: شهید خوشه بر مصداق این آیه عمل کرد و قسمتی از اموال خود را برای محرومین قرار می داد.
دوست شهید با بیان اینکه رفتار این شهید پیش از شهادتش عجیب بود،گفت: فرهاد قبل از شهادت و همزمان با ولادت حضرت زینب(س) برای زیارت به حرم می روند اما بدلیل بمب گذاری اجازه ورود نیافتند، چند خانم لبنانی نیز که بیرون حرم منتظر اجازه بودند با برخورد نیروهای نظامی مواجه شدند که نمی توانید وارد حرم شوید، شهید خوشه بر با وجود اینکه اگر می خواست می توانست با معرفی خود وارد حرم شود، با دیدن اشک و ناله دیگر زائرین که توفیق زیارت را نیافتند از زیارت منصرف شد و به دوستان گفت برگردیم.
وی ادامه داد: پس از شهادت این شهید بزرگوار و انتقال پیکرش به میهن، یکی از خادمین حرم که تا حدودی با این شهید بزرگوار آشنا بود، پس از شنیدن خبر شهادت وی و اینکه شهید نتوانست توفیق زیارت در حرم را داشته باشد. پارچه ای که متبرک به حرم حضرت زینب(س) بود و گرد و غبار حرم را به خود آغشته دیده بود در داخل قبر شهید قرار دادند و گفتند این هدیه ای از سوی حضرت زینب به ایشان است.
پدر شهید «فرهاد خوشه بر» در زمان وداع با پسرش گفت فرهاد من برو خدا به همراهت من از تو راضیم خدا هم از تو راضی باشد فقط به فرزندانت سر بزن به روایت یکی از نزدیکان شهید، محمد 3 ساله شهید شب بعد پدر را در خواب می بیند.
انگار رضایت پدربزرگ از فرزندنش به رضایت معبود گره خورده است و دعای این پیوند آسمانی اجابت شده و شهید به پسرش سر زده است و پسر بعد از خواب با شوق کودکانه پدر با زبان عشق می گوید «بابا اومد، منو بوس کرد، برام اسباب بازی خرید، آقا پلیس شده بود با تفنگش هاپوهارو کشت»
نظر شما