«دوستت دارم دمشق» منتشر شد
چهارشنبه, ۲۰ شهريور ۱۳۹۸ ساعت ۲۰:۲۶
کتاب دوستت دارم دمشق مجموعه داستان کوتاه با محوریت جنگ سوریه و مدافعان حرم توسط انتشارات کاظمی منتشر شد.
نویدشاهدگیلان: «دوستت دارم دمشق» تلاشی است از نویسندگان جوان برای ایجاد ارتباطی عمیق بین جنگ و باورهای دینی با ادبیات برای همه کسانی که آن را میخوانند.
این کتاب شامل 10 داستان از 10 نویسنده جوان و توانا است که به بحران سوریه و پدیده داعش پرداختهاند. داستانهای این مجموعه از نظر سبک، فرم و زاویه دید گوناگون و متنوع اند. داستانها سعی دارند در بستر عاطفی اتفاقات حماسی را روایت کنند و گوشهای از این بحران را نمایش داده و حس همدلی را بپرورانند. زنان محوریت اکثر این داستانها هستند. دمشق و دفاع از حرم، جنگ داخلی سوریه، اسارت زنان و کودکان به دست داعش، مدافعان حرم، مستشاران ایرانی، لشکر فاطمیون و حمله تروریستی داعش به مجلس درون مایه اصلی داستانهای این مجموعه است.

افسانه گودرزی، سارا اسماعیلی، سیده زهرا طباطبائی، سیده اسماءهاشمی، رقیه بابایی، سیده طاهره موسوی، زهرا اخلاقی، زینب بخشایش، صدیقه شاهسون و سیده نفیسه محمدی نویسندگانی هستند که در این مجموعه اثری از آنها منتشر شده است.
برشی از کتاب: صدای زنگ پیامک ابوذر بلند شد. موبایل را از جیب شلوار جینش بیرون کشید. بازهم همان پیامهای همیشگی از شمار های ناشناس:
ای شیردلان و شیرصفتان و ای برادران از راه رو حهای صادق پیروی کنید چرا که
راهی دیگر برای رستگاری امت مظلوم وجود ندارد!...
بلافاصله پیامک دوم رسید:
خلافت از شما م یخواهد که به صف مبارز هکنندگان درآیید و برای بقای دولت
اسلامی بپاخیزید... بشتابید به سوی بهشتی که پهنایش از زمی ن تا آسمان است!...
میخواست در جواب پیامک بنویسد:
بهشت؟ بهشت خود دمشق بود! دمشق قبل از درگیری... دمشق قبل از ورود
داعش. بهشت خنده کودکان دمشق بود!... اما نتوانست. با مشت به در مغازه کوبید. بیرون مغازه رفت و عربد ه کشید. تفنگش
را به سمت آسمان گرفت و ب یوقفه شلیک کرد. پوکههای تیر روی زمین میریخت.
گنجشکها از روی زمین پر کشیدند. بچه ها همه دست از کار کشیدند و خیره نگاهش کردند. عموعمران بیرون آمد. نگاهش کرد. حرفی نداشت که بزند.
بوی نان سوخته همه جا را گرفت. احمد و عماد چند بسته نان را برداشتند و دویدند.هنوز چند قدمی برنداشته بودند که صدای قِل خوردن یک بشکه در کوچه پیچید.
ابوذر بلند شد. تفنگش را مسلح کرد. پسرهای دیگر نانها را توی دست گرفتند و بلند شدند. نگاه همه به ته کوچه بود.
کتاب "دوستت دارم دمشق"، مجموعه داستان کوتاه است که در قطع رقعی و به کوشش جمعی از نویسندگان جوان خوش ذوق با محوریت جنگ سوریه و مدافعان حرم است که توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار شد.
نظر شما