دشمن امروز در لباس اسلام می آید مواظب خودتان باشید
بسم رب الشهدا و الصدیقین
با سلام بر حضرت مهدی (عج) و نائب بر حق او امام خمینی و سلام بر شهیدان بخون خفته کربلای ابا عبدالله و شهدای بخون خفته انقلاب اسلامی ایران و با درود به خانواده های معظم شهیدان و یتیمان مظلوم این عزیزان. من بنا به وظیفه شرعی و دفاع از اسلام که سالهای طولانی در جهان غریب بوده است به امر یگانه رهبر یعنی امام امت به جبهه های حق علیه باطل پا نهادم تا شاید بتوانم دینم را به اسلام و امام انجام دهم. آری برادران و خواهران: امروز بیایید ببینید که دشمنان قران چگونه در مرزهای غرب و جنوب شهرهای مارا به موشک می بندند و هزاران عزیز را آواره و به بیابانها می فرستند. بیا در خاک های گرم و سرد خوزستان و غرب کشور ببین چگونه عزیزان ما را به خاک و خون می کشند. آیا کسی نیست که آنها را یاری کند. عزیزان من: مظلومین و محرومین جهان امروز چشم به ماها دوخته اند که بتوانیم آنها را یاری کنیم. امروز جنگ ما در بین راه قرار گرفته است باید کوشش نمود و با وحدت و یک پارچگی آنها را به پایان برد، امروز رزمندگان دلیر اسلام یک بار دیگر در نزدیکی سال جدید می خواهند کربلای دیگری در سرتاسر مرزهای کشور بوجود بیاورند. ای خدای بزرگ بیا بنگر که امت تو در تاریکی شب چه ناله هایی سر می دهند و منتظر دستور رهبر بزرگ مان هستند تا به دشمنان تو یورش ببرند. خدایا ببین که اسطوره های شهادت چگونه حیات را به بازی گرفتند و مرگ به اسارتشان در آمده است، سرمست عشقند، عشق خدایی.
بارالها سرودشان را نشنیدی؟ انا لله و انا الیه راجعون
فریادشان را شنیدی؟ نصر من الله و...
آوای شان را شنیدی؟ لا اله الا الله
شعرشان را شنیدی؟ فبای الا ربکما تکذبان
پروردگارا یاران مان، هم سنگران مان را ربودند که تن ها بودیم و تنها شدیم. خدایا: به درختان بگو برگ هایشان را فرو ریزند، به عقابها بگو که به سوگ یارانمان نشینند، به پرندگان بگو پرهایشان را به خون شهیدان رنگین کنند، به کبوتران بگو پیام خون را به خطه ستم کشان برسانند. خدایا به محمد(ص) بگو پیروانش در جبهه ها و در تاریکی شب حماسه آفریدند، به علی بگو که شیعیانش قیامت به پا کردند، به حسین (ع) بگو که خونش همچنان در رگها می جوشد بگو به حسین از آن خونها که در دشت کربلا بر زمین ریخت سروها روئید، ظالمان سروها را بریدند ام باز هم سروها روئیدند. خدایا تو می دانی که چه میکشیم، تو پنداری که چون شمع ذوب می شویم، آب می شویم به خدا قسم ما از مردن نمی هراسیم اما ترس از این داریم که بهعد از ما ایمان مان را سر ببرند و اگر نسوزیم روشنایی هم می رود و جان خود را دوباره به شب می سپارند چه باید کرد؟ خدایا یاران پرتوان ما مردانه به قلب سیاهی یورش بردند تا دوباره انسان ها در کویر کفر به تماشا نشینند اما پیکر پاکشان را به تیغ تباهی دریدند. خدایا ما با تو پیمان بسته ایم که تا پایان راه برویم و بر عهد و پیمان مان همچنان استوار هستیم. خدایا دلاوران ما در انتظار ما نشسته اند تا آخرین ضربه را بر پیکر پوسیده رژیم صدام وارد آورند. خدایا یاوران اسلام را، امید مظلومان و حامی ضعیفان و حامی قرآن را، امام را پاسدار باش. شهیدان یک وصیت داشتند که با خون خود نوشتند وصی شان توئی، امام را نگهدار باش.
در پایان چند تذکر به خانواده ام و دوستان خود دارم:
اول اینکه پدر و مادرم خدا خودش می داند ک چقدر به شما علاقه داشتم و همیشه در سنگر ها به یاد شما بودم ولی اسلام و قرآن را بیشتر از شما دوست می داشتم و از این بابت که باید برای شما پسری مهربان باشم نبودم و از شما تقاضا دارم که به بزرگی تان مرا عفو کنید و اگر شهید شدم و یا هر سه فرزند یعنی مهدی و هادی هم یکجا شهید شدیم هیچ کونه ناراحت نباشید و هر وقت می خواهید گریه کنید به یاد زینب مظلوم باشید. برادران عزیزم به هیچ عنوان در مسائل سیاسی شهر دخالت نکنید اینهایی که خطبازی را در شهر راه انداختند این معیار شما باشد که آنها چقدر با جنگ سر و کار دارند هرکس را دیدید که مقداری با جنگ میانه خوبی ندارد بدان که فکرش اشتباه می باشد و یا از جایی دیگر تغذیه می شود. خودتان را حفظ کنید و نگذارید که از خون شهیدان سوء استفاده کنند.
خواهران مهربانم یادتان نرود که خواهر شهید شدن مشکل است باید حجابتان را حفظ کنید و فرزندانتان را خوب تربیت کنید و در پایان عرض کوچکی خدمت دوستان خود دارم:
برادران عزیز در طول 5 سال که در لباس مقدس سپاه خدمت می کردم کوشش می کردم که وحدت بین برادران حزب الهی باشد زیرا دشمن فقط از وحدت شماها می ترسند. عزیزان، دوستان خود را بشناسید و جبهه را فراموش نکنید زیرا همه چیزمان در این جنگ است نکند که دشمنان قرآن شماها را سست کنند و از جنگ دور کنند زیرا همه چیزمان در این جنگ است نکند که دشمنان قرآن شماها را سست کنند و از جنگ دور کنند زیرا دشمن امروز در لباس اسلام می آید مواظب خودتان باشید. در پایان اگر بدی از من دیده اید مرا عفو کنید و از مردم شهید پرور آستانه می خواهم که مرا عفو کنند اگر شهید شدم مرا در مزار
گلستان شهدای آستانه بگذارید.
پایان برای امام عزیزمان دعا کنید.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
جنوب- اهواز- ساعت 6:10 غروب
20/12/1363
امضاء: رضا خوش سیرت