شهیدی که دغدغه فرهنگی داشت/ شهید حامد کوچک زاده به روایت همسر
وی با بیان اینکه 23 اردیبهشت 86 به همدیگر محرم و در 14 تیر 86 روز عقدمان مصادف با روز میلاد حضرت زهرا(س) بود، افزود: حامد به قدری بزرگوار بود که همیشه در صحبتهای قبلی خودش را از شهادت دور میدید و میگفت ماها شهید نمی شویم.
همسر شهید کوچکزاده با بیان اینکه حتی قبل از رفتن به سوریه هم از شهادت حرفی نمیزد، گفت: بیشتر از دغدغهمندیش صحبت میکرد که چکار باید کنیم و وضع جامعه نامناسب است.
شهید حامد بیشتر دغدغه فرهنگی داشت
روزافزای با بیان اینکه بیشتر دغدغه فرهنگی داشت که این موضوع را برای من بزرگ کرده بود، تصریح کرد: بزرگترین خصوصیت حامد اخلاق و رفتار خوبش بود.
وی با بیان اینکه ما 8 سال کنار هم زندگی کردیم شاید در این مدت 8 بار عصبانیتش را ندیدم، خاطرنشان کرد: همیشه خودش را کنترل می کرد و موقع عصبانیت تند صحبت نمیکرد و سکوت میکرد.
همسر شهید کوچک زاده با بیان اینکه خیلی سخت است که انسان همیشه خوش اخلاق و شاد باشد، اظهار کرد: دوزادهم بهمن دوسال است که از رفتن حامد میگذرد و من در این مدت خیلی تلاش کردم که شبیه او شوم اما متاسفانه اصلا موفق نبودهام.
روزافزای با بیان اینکه گفتن این چیزها در سخن آسان است اما در عمل بسیار سخت است، افزود: به نظرم یکی از دلایلی که خدا حامد را انتخاب کرد به دلیل اخلاق و رفتار خوب او بود.
اطرافیان حامد دوست نداشتند ناراحتی او را ببینند
وی با اشاره به اینکه اگر روزی، حامد یک کم ناراحت بود همه دنبالش بودند تا بدانند که حامد چرا امروز ناراحت است و شاد نیست، گفت: اینقدر که شهید حامد خوش اخلاق و خوش برخورد و شاد بوده هیچکسی دوست نداشت ناراحتیش را ببیند.
همسر شهید کوچک زاده با بیان اینکه حامد بر اساس دغدغه فرهنگی که داشت هر کاری که از دستش بر میآمد انجام میداد، تصریح کرد: مراسم برای شهدا و اهل بیت(ع)، هیئت داری و برگزاری نمایشگاه کتاب از جمله فعالیتهای شهید کوچک زاده بود.
روزافزای با بیان اینکه برای شهید قلیپور یادواره ای برگزار کردند که شاید دو هفته برای آماده سازی آن وقت گذاشته بود و در آن مدت به منزل نمیآمد و یا اگر میآمد خیلی دیر وقت بود، خاطرنشان کرد: این نبودنهایش و کار کردن هایش شاید از نظر جسمی خستهاش میکرد اما وقتی در حال انجام دادن کار مفیدی بود آن روز خوش اخلاق تر نسبت به روزهای قبل بود.
وی با بیان اینکه شبهایی که هیئات مراسم میگرفتند، شب آخر که میشد و میخواستند وسایلهارا جمعآوری کنند یک فضای شادی را داشتند، اظهار کرد: برپایی نمایشگاه کتاب در جلوی مسجد و هیئت از دیگر کارهایش بود.
همسر شهید کوچکزاده با بیان اینکه همیشه از این ناراحت بود که روز های تکراری داشته باشه و گله میکرد امروز هم گذشت و ما هیچ کاری نکردیم و این گله همیشه بود ، افزود: اگر روزی می گذشت و او هیچ خدمتی نمیکرد آن شبش حتما این گله را داشت که امروز تمام شد و ما هیچ کاری نکردیم.
حامد همه تلاشش این بود که در طول روز مفید واقع شود
روزافزای با بیان اینکه در کل هدفش خدمت بود حالا نوع کار زیاد مهم نبود فقط میخواست کاری کند که مفید واقع شود، گفت: حامد چند سال در مورد رفتن به سوریه صحبت میکرد اما آن موقع رفتن به سوریه زیاد آشکار نبود.
وی با بیان اینکه یک بار به سفر قم که رفته بودیم، یکی از بزرگان نظامی آمده بودند که شهید حامد خیلی تلاش کرد او را ببیند تا برگه اعزام به سوریه اش را امضا کند، تصریح کرد: گاهی برای رفتن صحبت میکرد که من در اوایل با این موضوع مخالفت میکردم چون این موضوع برایم ملموس نبود.
همسر شهید کوچک زاده خاطرنشان کرد: حامد و دامادم هر دو برای اعزام به سوریه اسم نوشته بودند که چون حامد به دلیل مخالفت های من مدارکش کامل نبود، از تهران به او زنگ زدند که دامادم به سوریه اعزام شده و او نمی تواند به سوریه اعزام شود.
روزافزای با بیان اینکه زمانی که دامادم برای خداحافظی آمده بود، حامد به قدری ناراحت و غصه دار بود که من دلم خیلی سوخت و به من گفت که من مدارکم را بخاطر شما نبردم وگرنه من هم اعزام میشدم، اظهار کرد: وقتی این صحبت را کرد خیلی از دست خودم ناراحت شدم که چرا مخالفت کردم.
وی با بیان اینکه بعد از این ماجرا لشکر و گردان قرار شد خودش نیرو به سوریه اعزام کند، افزود: حامد کم کم من را آماده کرد تا به سوریه اعزام شود و با رضایت کامل این کار را کردم.
زمان رفتن حامد به سوریه با اشکهایم او را بدرقه کردم
همسر شهید کوچک زاده با بیان اینکه در زمان رفتن حامد با اشکهایم او را بدرقه کردم، گفت: من میدانستم اگر حامد بماند و به سوریه نرود بیشتر اذیت می شود و دلیل رضایتمم هم همین بود.
روزافزای با بیان اینکه شهید یکبار به سوریه رفت و شهید شد، تصریح کرد: حامد به این دلیل به سوریه رفت چون اعتقاد داشت کاری از دستش بر نمی آید و باید تفنگ به دست بگیرد.
وی با بیان اینکه همیشه تفنگ به دست گرفتن را جزء کارهای آسان زندگی می دانست خاطرنشان کرد: شهید معتقد بود اینکه اینجا بمانی و کار فرهنگی انجام دهی خیلی اهمیتش بیشتر است و همیشه این موضوع را به دوستانش که نتوانسته بودند اعزام شوند میگفت.
همسر شهید کوچک زاده با بیان اینکه حامد 37 روز در سوریه ماند و سپس به شهادت رسید، اظهار کرد: 4 دی 94 به سوریه اعزام شد و 12 بهمن 94 به مقام رفیع شهادت نائل امد.
سخت ترین روز زندگیم شنیدن خبر شهادت حامد بود
روزافزای با بیان اینکه سخت ترین روز زندگیم شنیدن خبر شهادت حامد بود ، افزود: چون حامد با دامادم در سوریه بود به همین دلیل من و خواهرم همیشه در کنار هم بودیم کمی من به منزل آنها می رفتم و کمی آنها به منزل من میامدند.
وی با بیان اینکه روزی که خبر شهادت حامد را دادند ما در منزل خودمان بودیم، گفت: از صبح همان روز تلفن های مشکوک شروع شد و هر کسی به بهانه های مختلف به من و خواهرم زنگ می زدند.
همسر شهید کوچک زاده با بیان اینکه پدر حامد با من تماس گرفت و صدای غمگینش را شنیدم اما نمی خواستم باور کنم اتفاقی افتاده، تصریح کرد: چند روز قبل از شهادت حامد، دامادم تماس گرفته بود و می گفت تا چند روز آینده خبرهای خوش از آزادسازی نبل و الزهرا را به شماه خواهیم داد.
روزافزای با بیان اینکه از این تماسها دلشوره گرفتم و به همین دلیل با خواهر دیگرم تماس گرفتم که بعد از چند دقیقه خواهرم به خانه ما آمد و موضوع شهادت حامد را بیان کرد، خاطرنشان کرد: در این موقع پشت درب منزل ما پر از جمعیت بود و همه منتظر این بودند که خانواده من خبر شهادت حامدرا به من بدهند و وارد منزلمان شدند که بعد از ورود خواهرم خانه مان پر از جمعیت شد.
در دفتر خاطرات حامد، صفحهای نیست که از دغدغه فرهنگیش ننوشته باشد
وی با بیان اینکه وقتی بعد از شهادت حامد، دفتر خاطراتش را مرور می کردم به خودم می گفتم چقدر خوب شد این مرد اینگونه از دنیا رفت وگرنه از دغدغه فرهنگی از دنیا می رفت ، اظهار کرد: صفحه ای نبود که در ان از دغدغه های فرهنگیش نگفته باشد.
همسر شهید کوچک زاده با بیان اینکه یکی دیگر از دغدغه های حامد مطالعه و کتابخوانی بود که در دفتر خاطراتش برای من نوشته است، افزود: از وقتی که حامد وارد خانواده ما شد بچه های ما کتابخوان تر شدند و همه انها این دغدغه بیشتر بینشان به وجود آمد.
روزافزای با بیان اینکه دوستانش تعریف میکردند حامد در سوریه دوستانش را اجبار می کرد که کتاب بخوانند، گفت: برای حامد کتاب خواندن خیلی اهمیت داشت.
وی با بیان اینکه برای جوانان باید دغدغه کتابخوانی و کارهای فرهنگی مهم باشد، تصریح کرد: ما که وجهه مذهبی داریم باید خوش اخلاق تر باشیم ، زیرا حامد با این اخلاقش تواسنته بود اطرافیان خود را چه مذهبی و چه غیرمذهبی جذب کند.
همسر شهید کوچک زاده با بیان اینکه دوستان حامد همیشه دوست داشتند کنار حامد باشند و میدانستند روحیه خنده رویی و خوش برخوردی در او وجود دارد، خاطرنشان کرد: همیشه با وجود حامد محیط، محیط شادی بود و دوستانش همیشه از همنشینی با حامد لذت میبردند.
روزافزای با بیان اینکه در این دو سال وقتی سختی ها ی زندگی مرا چیره می کرد به خود حامد می گفتم که این مشکل را حل کن و بعد از چند روز واقعا آن مشکل حل می شد، اظهار کرد: متاسفانه فرزند کوچکم خیلی بی قرار پدر است و من هم همیشه به حامد می گویم کاری از دست من برای ساکت کردنش بر نمی آید و خودت آن را حل کن.
وی افزود: حضور در یادواره شهدا باعث تجدید نظر و یادآوری شهدا می شود که چرا شهید شد چرا خانواده اش را گذاشت و رفت و هر از چند گاهی خوب است از طریق همین یادواره ها شهدا را به یاد بیاوریم.