21 رمضان 1360 و واقعه افطار خونين رشت
پنجشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۶:۴۲
یکي از ويژگي هاي برجسته شهيد تقي اسلامپرست، تيز بيني ونگاه خاصش به مسائل جاري بود بسياري از مواقع مسايلي را مطرح مي کرد وپيش بيني مي نمود که بعد از مدتي اتفاق مي افتاد در جريان ترور استاندار گيلان و به شهادت رسيدن شهيد انصاري وي باروحيه اي که داشت، به اسناد ومدارک قابل توجهي دست يافته و عوامل ترور را شناسايي نموده بود
نویدشهدگیلان: شهيد تقي اسلامپرست فرزند محمد در فروردين سال 1336 شمسي در محله باقراباد رشت در خانواده اي متدين ديده به جهان گشود .پدرش مردي سخت کوش وزحمت کش بود که با صيفي کاري در باغ کوچکش امرار معاش مي کرد و مادرش سيده صديقه عدالت حقي از زنان مومنه وسادات برجسته محل محسوب مي شد که در تربيت شش فرزند پسر ويک دختر بهايت همت ودقت را بکار مي برد.
وي با شروع جنگ تحميلي از جمله اولين گروهي بود که از گيلان به منطقه جنگي اعزام گرديدند ومدتي در سرپل ذهاب مشغول نبرد گشتند پس از مدتي به عنوان بازرس ويژه استاندار گيلان انتخاب شد ودر ان روزهاي حساس وسرنوشت ساز صبح ها در سپاه مشغول خدمت بود و عصر را تا دير وقت در استانداري کار مي کرد در واقعه درگيري کارگران سازمان هاي استن وي به عنوان بازرس ويژه استاندار نقش سازنده اي در حل و فصل وبرگرداندن ارامش داشت ومدتي نيز مسئول سازماندهي نيروهاي تحصيل کرده استان گيلان بود که در رفع بي کاري در ان مقطع حساس کارهاي قابل توجه اي ارائه داد مدتي نيزمسئول اداره کاروگسترش استانداري يعني سرپرست اداره بنياد تعاون فعلي استان گیلان بود .
اقاي رحيم پرور اسلامپرست برادر شهيد اظهارداشتند : «يکي از ويژگي هاي برجسته کريم ، تيز بيني ونگاه خاصش به مسائل جاري بود بسياري از مواقع مسايلي را مطرح مي کرد وپيش بيني مي نمود که بعد از مدتي اتفاق مي افتاد در جريان ترور استاندار گيلان وبه شهادت رسيدن شهيد انصاري وي باروحيه اي که داشت، به اسناد ومدارک قابل توجهي دست يافته وعوامل ترور را شناسايي نموده بود چند روز قبل از شهادتش از من خواست که يک سري اسناد و مدارک در رابطه با شهادت شهيد انصاري را به شادنوش استاندار وقت گيلان منتقل کنم که اين کار را انجام دادم .به نظرم يکي از عوامل اصلي شهادت برادرم وترور ناجوانمردانه وي جمع اوري همين اسناد وشناسايي عده اي تروريست بوده است»
در روز پنج شنبه دوم مرداد 1360 که برابر با 21 ماه رمضان المبارک بود. عده اي از برادران فعال حزب الله در منزل يکي از برادران محله اعطاءافرين رشت براي افطار دعوت بودند. افطاري که بعدها به افطار خونين رشت معروف شد، از جمله مدعونين اين مهماني شهيد کريم اسلامپرست بود.
شهيد کريم اسلامپرست از نظر اخلاقي فردي خوش رفتار مهربان ومتواضع وهميشه خندان بود ونسبت به مسايل سياسي، بسيار حساس به امام (ره) نيز علاقه خاص داشت وانساني شجاع وظلم ستيزو جدي وسخت کوش وفعال محسوب مي شد به پدر و مادرش فوق العاده احترام مي گذاشت وبه مسايل بيت المال بسيار حساس بود.لباس ساده مي پوشيد ودر احقاق حقوق ستم ديدگان کوشا بود وبه ماهيگيري وشکار علاقه داشت.
مادر شهيد اظهار دارد : از زمان نوجواني هميشه اين طور بود، هنگامي که پدرش پولي براي خريدن لباس به او مي داد به وسيله ان چند دست لباس کهنه تهيه مي کرد ويکي را خودش مي پوشيد وبقيه را به نيازمندان مي داد. وقتي که به او مي گفتيم اخر چرا لباس کهنه مي خري؟ مي گفت بهتر نيست با همين پول چند نفر شلوار داشته باشند؟ از جمله چيزهايي که براي ما هميشه سوال بود اين بود که او در امدش را چه مي کند؟ پس از شهادتش معلوم شد که وي همه حقوقش را به خانواده هاي بي سرپرست و بي بضاعت کمک مي کرد از جمله مسايل جالب توجه اين که وقتي مي خواست به جبهه برود و از او سوال مي کردم که به کدام منطقه اعزام مي شوي مي گفت: غرب کشور ،شرق کشور ندارد همه جا جبهه است از زماني که به جبهه رفته وبرگشته بود ديگر شب ها در رختخواب نمي خوابيد و مي گفت : بچه ها در سنگر خوابيده اند.
همسر رحيم اسلامپرست به عنوان عروس خانواده اظهار داشتند: از جمله مسايل قابل ذکر اين که معمولا هر جواني يک سري لوازم شخصي دارد اما جالب اين است که شهيد کريم هيچ چيز به عنوان لوازم شخصي نداشت ودر لابلاي نوشته هايش ديدم که خود را غلام و قنبر رهبري مي دانست و ولايت را از جان ودل پذيرفته بود و به ان عشق مي ورزيد.
از شهيد اسلامپرست وصيت نامه اي در دست نيست اما اقاي رحيم اسلامپرست برادر شهيد اظهار داشتند : «ايشان در هنگام اعزام به جبهه در جواب خبرنگار که گفته بود انگيزه شما از رفتن به جبهه چيست؟ گفت: من به عنوان بنده خدا افتخار مي کنم از توفيقي که نصيبم شده که در مقطعي حيات داشته باشم که در برابر قدرتمندان کشورها يعني امريکا بايستم. من خوشحالم در عصري زندگي مي کنم که اين حادثه بزرگ رويارويي اسلام با قدرتمندترين کشور استکباري پيش امده است.»
مادر شهيد در حال گفتن اين خاطره بود که نگارنده، دقايقي پيشتر را به ياد اورد. هنگامي که در شروع مصاحبه ،همه فرزندان خانواده در جمع حضور داشتند. مادر،عکس شهيد کريم اسلامپرست را به ميان جمع اوده وگفته بود :«دوست دارم که کريمم نيز در اين جمع حضور داشته باشد.» که هيجان وگريه حضار را برانگيخته بود. حالا مي فهميديم که اين مادر فداکار براساس روياي صادقه اش به يقين رسيده است و به ايه شريفه «به کساني که در راه خدا کشته شده اند مرده نگوييد بلکه انان زنده اند ونزد خداي خود روزي مي خورند» ايمان دارد.
نظر شما