سری را که برای اسلام داده ام؛ پس نمی گیرم/ زندگی نامه سردار شهید سید نعمت اله سید محمدی
يکشنبه, ۰۶ فروردين ۱۳۹۶ ساعت ۲۱:۳۸
من از خانواده ام انتظار دارم که اگر جسدم برای آنها نیامد ،ناراحت نشوند و مانند مادر وهب ، که چون سر پسرش را پیش چشمش می آورند ؛ بدست می گیرد و به سوی دشمن پرتاب می کند و می گوید : سری را که برای اسلام داده ام؛ پس نمی گیرم آنها نیز چنین کنند.
نویدشاهدگیلان: در هفتمین روز از فصل تابستان سال 1338 در روستای دیو دره رودسر در خانه سیدی جلیل القدر نوزاد پسری پا به عرصه وجود گذاشت که پدر با افتخار نام او را نعمت الله نامید.
این عطیه الهی در کنار پدر و مادر مومن و متعهد قد کشید و بزرگ شد. ایشان در ابتدای نوجوانی پدر گرامی خود را از دست داد. و به دلیل فقدان پدر و وضعیت سخت اقتصادی خانواده به ناچار پس از گذراندن اول راهنمایی ترک تحصیل و در مغازه ای در رودسر و سپس در یک باطری سازی در تهران مشغول به کار شد.
ایشان پس از نه سال دوری به زادگاهش برگشت و همگام با امت حزب الله در جهت سرنگونی رژیم طاغوت تلاش فراوان نمود و چند بار هم توسط ساواک شاه مورد آزار و اذیت قرار گرفت.
بعد از پیروزی انقلاب در تاسیس انجمن اسلامی و پایگاه مقاومت بسیج و راه اندازی کلاسهای عقیدتی و سیاسی و احکام و فراگیری قرآن مجید برای جذب و هدایت قشر جوان و نوجوان محله همت و تلاش فراوان نمود.
با شروع جنگ تحمیلی دشمن، آسودن در کنار خانواده را بر خود حرام دانست و راهی جبهه های نور علیه ظلمت شد . ایشان در حالیکه فرمانده گردان امام حسین علیه السلام از لشکر 25 کربلا را بر عهده داشت، مورخه 1362/12/4در والفجر 7 در منطقه دهلران به فیض عظمای شهادت نائل آمد .
قصمتی از وصیت نامه شهید :
من از خانواده ام انتظار دارم که اگر جسدم برای آنها نیامد ،ناراحت نشوند و مانند مادر وهب ، که چون سر پسرش را پیش چشمش می آورند ؛ بدست می گیرد و به سوی دشمن پرتاب می کند و می گوید : سری را که برای اسلام داده ام ؛ پس نمی گیرم !؟. آنها نیز چنین کنند .
این عطیه الهی در کنار پدر و مادر مومن و متعهد قد کشید و بزرگ شد. ایشان در ابتدای نوجوانی پدر گرامی خود را از دست داد. و به دلیل فقدان پدر و وضعیت سخت اقتصادی خانواده به ناچار پس از گذراندن اول راهنمایی ترک تحصیل و در مغازه ای در رودسر و سپس در یک باطری سازی در تهران مشغول به کار شد.
ایشان پس از نه سال دوری به زادگاهش برگشت و همگام با امت حزب الله در جهت سرنگونی رژیم طاغوت تلاش فراوان نمود و چند بار هم توسط ساواک شاه مورد آزار و اذیت قرار گرفت.
بعد از پیروزی انقلاب در تاسیس انجمن اسلامی و پایگاه مقاومت بسیج و راه اندازی کلاسهای عقیدتی و سیاسی و احکام و فراگیری قرآن مجید برای جذب و هدایت قشر جوان و نوجوان محله همت و تلاش فراوان نمود.
با شروع جنگ تحمیلی دشمن، آسودن در کنار خانواده را بر خود حرام دانست و راهی جبهه های نور علیه ظلمت شد . ایشان در حالیکه فرمانده گردان امام حسین علیه السلام از لشکر 25 کربلا را بر عهده داشت، مورخه 1362/12/4در والفجر 7 در منطقه دهلران به فیض عظمای شهادت نائل آمد .
قصمتی از وصیت نامه شهید :
من از خانواده ام انتظار دارم که اگر جسدم برای آنها نیامد ،ناراحت نشوند و مانند مادر وهب ، که چون سر پسرش را پیش چشمش می آورند ؛ بدست می گیرد و به سوی دشمن پرتاب می کند و می گوید : سری را که برای اسلام داده ام ؛ پس نمی گیرم !؟. آنها نیز چنین کنند .
نظر شما