يکشنبه, ۰۳ مرداد ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۳۷
نوید شاهد- اسحاق عساکره مسئول عملیات شناسایی و پدافندی شهید «سید حسین البوشوکه» نقل می کند:«سید حسین اصرار می کرد که مقدار دیگری سیم اضافه کنیم ما 200 متر دیگر اضافه کردیم که به 100 متری عراقی ها رسید مجددا سید حسین تلفن را وصل کرد و اصرار داشت که بلندگو را جلو ببرد. من گفتم:«کار خطر ناکی است ممکن است شما را ببینند. سید حسین در جواب با خونسردی و آرامش گفت: «شما سیم اضافه کنید من بلندگو را تا کاخ صدام برایتان می رسانم...»در ادامه خاطره ای از دوست این شهید والامقام را بخوانید.

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید سید حسین آلبوشوکه در دوم دی ماه 1341  در شهرستان رامشیر متولد شد. پدرش سید جاسم و مادرش خدیجه نام داشت .تا دوران ابتدایی تحصیل کرد. به عنوان پاسدار رسمی در جبهه حضور یافت و در چهارم مرداد 1360 بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن در جاده ابادان در عملیات شناسایی و پدافندی به درجه رفیع شهادت نایل امد. مزار وی درگلزار شهدای زادگاهش می باشد.

متن خاطره:

من در جبهه ابادان-ماهشهر بودم ،ابتدای جنگ بود که سید حسین به عنوان یک نیروی بسیجی به جبهه آمد از همان ابتدا همه متوجه شدیم که او در کارهای عملیاتی وجنگ از شجاعت وایمانی بسیار برخوردار است.

یکبار به ایشان ماموریتی سپردیم ،ماموریت سید حسین این بود که می بایست دو رشته سیم را از جایی که مستقر بودیم تا نزدیکی سنگرهای عراقی ها در شب کشانده و سپس سیم ها را به بلندگوئی وصل کند و از این طریق ما نوارهایی در جهت روشن کردن اذهان سربازان عراقی می گذاشتیم که بیشتر از صدای رادیو ابادان که برنامه عربی داشت استفاده می کردیم.

ما تقریبا" 800 مترسیم پیش بینی کردیم که تا 300 متری عراقی ها می رسید او سیم تلفن ها را گرفته و به همراه دو نفر دیگر حرکت کرد و در ضمن یک تلفن صحرائی همراه داشت، زمانی رسید که ما دیدیم سیم تمام شده،سید حسین تلفن را وصل کرده و در تلفن صحبت می کرد، او اصرار می کرد که مقدار دیگری سیم اضافه کنیم ما 200 متر دیگر اضافه کردیم که به 100 متری عراقی ها رسید مجددا سید حسین تلفن را وصل کرد و اصرار داشت که بلندگورا جلو ببرد.

من گفتم:«کار خطر ناکی است ممکن است شمارا ببینند»

سید حسین در جواب با خونسردی و آرامش گفت: «شما سیم اضافه کنید من بلندگو را تا کاخ صدام برایتان می رسانم» و سپس بلندگو را نصب کرد و به سلامت برگشت.

در یکی دیگر از ماموریت ها سید حسین در یک عملیات شناسایی به فاصله کمی از دشمن به همراه یکی دیگر از برادران بسیجی رفته بود. به یک پل که در انجا ده نفر از عراقی ها خوابیده بودند غافلگیرانه حمله کرده و بعد از کشتن چند نفر از عراقی ها یک نفر عراقی را اسیر کرد و به همراه خود آوردند.

به خوبی به خاطر دارم در عملیات شهید چمران بایستی مرخصی می رفت ولی چون اطلاع پیدا کرد که حمله است در جبهه ماند و اصرار داشت که من حتما باید در حمله شرکت کنم. شب حمله رسید زمانی که تعداد  زیادی از نیروهای ما زیر آتش سنگین عراقی ها قرار داشتند سید حسین به همراه دوست همیشگی اش شهید خاکی بی مهابا به قلب عراقی ها زدند تا نیروهای خود را از زیر اتش سنگین نجات دهند. انها جان خود را تقدیم کردند وبا نثار جان خود جان عده زیادی از برادران بسیجی و همرزمانشان را نجات دادند.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده