شهيد رحمان راحلي مقدم همواره در جبهه ها و صحنه هاي جدي درگيري با دشمن كه رزمندگان در موقعيت دشوار و سختي قرار داشتند با بياني دلنشين و در مواردي طنز گونه و در پوشش طنز ضمنه اداي حق و گوشزد كردن وظايف افراد موجبات انبساط خاطر همرزمان را فراهم مي كرد.
به گزارش نویدشاهدگیلان موضوع اين نوشتار نقل خاطره اي از زندگي شهيدي است كه گرانمايه ترين متاع خود يعني جان خود را در راه آرماني راه تقديم كرد براي همرزمان شهيد كه در سالهاي دفاع مقدس در كنار هم براي دفاع از آرمانهاي اسلام و اهداف انقلاب اسلامي و براي حفظ كيان ولايت فقيه با دشمنان تجاوز مبارزه مي كردند، طبعا خاطرات زيادي مي تواند وجود داشته باشد. هر چند به دليل وجود فضاي معنوي خاصي كه بر جبهه ها حاكم بود و بدليل ارتباط نزديك با شهيد و شناخت روحيات او اين خاطرات ممكن است براي همرزمان وي مسئله اي عادي جلوه كند. اما نقل اين خاطرات براي ديگران و بخصوص نسل هاي آينده مي تواند حاوي وظايف و نكات زيادي باشد و رهنمودي باشد براي آيندگان كه آنان كه رفتند كاري حسني كردند و آنان كه مانده اند بايد كاري زينبي كنند وگرنه يزيدي اند. و بر ماست كه زينب وار پيام امام و خون شهدا را به گوش نسل هاي آينده برسانيم و ادامه دهنده راه آنان باشيم.

ناگفته نمي ماند بدليل روحيات ويژه اي كه شهيد رحمان راحلي مقدم داشت همواره در جبهه ها و صحنه هاي جدي درگيري با دشمن كه رزمندگان در موقعيت دشوار و سختي قرار داشتند با بياني دلنشين و در مواردي طنز گونه و در پوشش طنز ضمنه اداي حق و گوشزد كردن وظايف افراد موجبات انبساط خاطر همرزمان را فراهم مي كرد.

بعد از عمليات كربلاي پنج شهيد راحلي مقدم نقل مي كرد: در شب عمليات گردانها را پشت سر هم به سمت خط مقدم اعزام مي كردند نوبت اعزام گردان رسيد در ابتداي راه بوسيله ماشين حركت كرديم بعد از ظهر پيمودن قسمتي از راه به جايي رسيديم كه بايد با پاي پياده راه را طي مي كرديم. افتان و خيزان در زير رگبارهاي آتشين دشمن و در محيطي كه تاريكي آن همه جا را فرا گرفته بود و گلوله هاي رسام و خمپاره ها و توپ دشمن فضا را مي شكافت و فضايي دلهره آوري را ايجاد مي كرد. بطرف خط مقدم پيش من رفتيم بالاخره پس از طي كيلومتر راه در ميان آتش و گلوله به خط مقدم رسيديم و ما در خط يكي از گردانهايي كه قبل از ما عمل كرده بود قرار بود كه عملياتي انجام دهيم و خط دشمن را بشكنيم و من پس از ساعتها پياده روي براي خستگي در كردن خواستم چند لحظه اي تا شروع عمليات مانده بود در كنار يكي از سنگرها استراحت كنم.

به محض رسيدن و نزديك شدن به يكي از سنگرهاي ايراني بلا فاصله يكي از برادران با داد و فرياد گفت برادر به آنجا نرو. به آن سنگر پا نگذار اين جمله را در حالي ادا كرد كه من در دلم خيال كردم كه حتما در داخل سنگر مين خطرناك يا گلوله عمل نكرده اي وجود دارد. گفتم چي شده برادر چه خبر شده؟ آن برادر با هول و ولا گفت آنجا نرو در آنجا سر يك شهيد هست. خواستم كه به سنگر بعدي بروم باز تعدادي از برادران فرياد كردند برادر آنجا نرو گفتم ديگر چه شد. اينجا ديگه چي هست گفتند چند تا جنازه شهيد آنجاست به طرف سنگر بعدي حركت كردم به محض نزديك شدن به سنگر باز تعدادي از برادران فرياد كردند آنجا نرو آنجا نرو گفتم باز چي شده گفتند آنجا نشين آنجا نشين آنجا خون شهيد ريخته. خلاصه خواستم وارد سنگري شوم با فرياد مي گفتند آنجا نرو آنجا نرو. آنجا دست شهيد افتاده يا كوله پشتي يك شهيد افتاده يا پاي شهيد در داخل سنگر هست. بالاخره تصميم گرفتم به سنگري كه دورتر از اين سنگرها قرار داشت بروم. پيش خود فكر كردم كه ديگر اين سنگر خالي است و من مي توانم و من استراحت كنم. به محض اينكه خواستم بنشينم ديدم عده اي از برادران (همرزم) به طرف من مي روند و با دست و سر اشاره مي كنند وقتي نزديك شدند گفتند اينجا نشين گفتم اينجا ديگر چه خبره گفتند جنازه چند تا عراقي هست.

در همان حين هواپيماهاي دشمن با ريختن منورهاي زيادي منطقه را روشن كردند و من ديدم كه اي دل غافل من در ميان جنازه هاي عراقي قدم مي زدم از آنجا هم برگشتم پيش برادران كه منطقه صدور فرمان عمليات بودند تا خط دشمن را بشكنند.

در تاريك روشن منورها، در كنار برادران، دستم را انداختم تا يك كوله پشتي را برادرم و روي آن بنشينم همين كه دست انداختم آن را برادرم كه ناگاه هم فرياد زدند به آن كوله پشتي دست نزن آن كوله پشتي يك شهيد است.

و ما كه تازه وارد اين خط شده بوديم و جايي را نمي شناختيم و صداي دلهره آور توپ و تانك دشمن گوش فلك را كر مي كرد و هيچ كس به هيچ كس نبود.

در همين حال صداي خنده بچه ها بلند شد و آن برادر مسئول بيشتر عصباني شد و خطاب به برادران گفت چرا مي خنديد؟ يكي از برادران حاضر جواب داد. داداش اطيعوالله كسي نيست و منظور اين برادر آيه شريفه «اطيعوالله و اطيعوالرسول و اولي الامر منكه» است.

و دقايقي بعد برادران رزمنده در حاليكه با يادآوري اين موضوع روحيه بهتري مي گرفتند با صدور فرمان عمليات با نحوي راسخ و با تمسك به اين آيه شريفه به خط دشمن يورش بردند و با شكستن خط دشمن دل امام و ملت شهيد پرور را شاد كردند.




برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده