كسي كه مقلّد ولايت باشد، تحت هر شرايطي مطيع است. او نيز عاشق ولايت بود. سپس خداحافظي كرد و به جمع فارغ التحصيلان دانشگاه عشق پيوست.
به گزارش نویدشاهد گیلان شهيد سيّد هادي طاهري رودسري  براي بالا بردن ادراك ديني خود به توصيه خانواده، كلام خدا را آموخت و با خواندن كتب شهيد مطهري به زندگيش جهت داد. بيشتر وقت خود را در كتابخانه ملي شهر صرف آموختن علوم ديني و سياسي مي نمود تا بتواند به طور كاملتري پلّه هاي خداشناسي را بپيمايد. شهيد به رعايت شئونات اسلامي و صله ارحام پاي بند بود و از دست گيري و كمك نمودن به افراد نيازمند كوتاهي نمي كرد. از بيان دروغ و غيبت پرهيز مي نمود و اقامه نماز را در مسجد ترجيح مي داد. ايشان با صفاي دروني خود باعث آرامش سايرين مي شد و در بحران انقلاب، سخت مريد و گوش به فرمان امام كبير بود. به دليلِ مطالعات فراوان در زمينه هاي گوناگون، بعضي از اوقات با معلومات بالاي خود، ضد انقلاب و افراد فريب خورده را با استناد به آيات الهي و گفتار بزرگان و كلام نافذ خويش به سوي انقلاب اسلامي جذب مي نمود. شهيد طاهري بر آن عقيده بود كه بايد با شعور بالا و آگاهي در مقابل دشمنان ايستاد و با شناخت درست دين و اهمّيّت ولايت، قدر و منزلت آن را دانست و در اين صورت است كه مي توانيم نمونه اي از يك انسان مؤمن و انقلابي در جامعه باشيم.

براي ديدن پسرم لحظه شماري مي كردم
پس از اخذ ديپلم، آهنگ رفتن به سوي جبهه ها را سر داد. به ايشان گفتم: هادي جان، كشور ما به نيروهاي متخصص نيازمند است. شما بايد با همّت و استعداد خود مدارج عالي دانشگاهي را طي نموده تا بتوانيد در مسير سربلندي كشورمان گامهاي مفيد برداريد. سيد هادي از اين حرف من يكه خورد و گفت: مادر جان فكر مي كنيد به جهت آنكه توان درس خواندن ندارم مي خواهم به جبهه بروم؟ چنين نيست! بدانيد كه اوّل در دانشگاه قبول مي شوم و بعد به جبهه مي روم. همينطور هم شد. سيد هادي همان سال در دانشگاه قبول شد و بعد از گذشت سه ماه از ترم اوّل با ما تماس گرفت و اطّلاع داد كه از سوي دانشگاه عازم جبهه هاست. ما نيز موافقت نموديم. بعد از 45 روز مجدداً به دانشگاه مراجعه كرد تا بتواند امتحانات پايان ترم را بدهد. تعطيلات عيد نزديك بود و ما هم براي ديدن سيد هادي لحظه شماري مي كرديم. روزهاي آخر سال با ما تماس گرفت و گفت: باز هم عزم جبهه نموده است. از پشت تلفن به ايشان گفتم: شما كه تازه آمده ايد، ما مي خواهيم شما را ببينيم و در اين سال جديد در كنار ما باشيد. در جواب گفت: مادر، برادران رزمنده ما در جبهه ها سخت با دشمنان مي جنگند و منتظر نيروهاي جديد هستند تا چند روزي نزد خانواده هايشان بروند. بعد از چند روز، از دانشگاه به سوي منطقه رفت و تمام ايّام تعطيل را در آنجا ماند. ديگر تاب دوري سيدهادي را نداشتم و از خدا مي خواستم تا به هر طريقي كه شده فرزندم را ببينم. ارديبهشت ماه بود كه شهيد طاهري مجدداً از منطقه به دانشگاه شيراز مراجعه نمود تا از درس خود عقب نماند. باز هم ما چشم به راه ديدنش روزها را سپري نموديم. چند روز بعد از مراجعت سيد هادي از جبهه و مشغول شدنش در دانشگاه يك شب به فرمان امام، اذن جهاد اعلام گرديد و از تمام اقشار براي حمايت از رزمندگان دعوت شد. همان لحظه دلم آگاه شد كه باز هم سيد هادي به هر طريقي كه هست، خود را به منطقه خواهد رساند. فرداي آن روز سيد هادي تماس گرفت و گفت: مادر جان، امام پيامي براي حضور در جبهه ها داده است. من نيز مي خواهم عازم جبهه ها شوم. بغض گلويم را فشرد، چون از ديدن سيد هادي محروم مي گشتم و تحمّل اين دوري مرا آزار مي داد. گفتم: پسرم چند روزي نمي گذرد كه از جبهه آمده ايد. بگذاريد تا ديگران در اين مهم سهيم باشند. ناگهان شهيد سيد هادي گفت: مادر، مگر شما مقلّد امام نيستيد؟ با شنيدن اين جمله سكوت را بهترين جواب دانستم. زيرا حق با شهيد سيد هادي بود! كسي كه مقلّد ولايت باشد، تحت هر شرايطي مطيع است. او نيز عاشق ولايت بود. سپس خداحافظي كرد و به جمع فارغ التحصيلان دانشگاه عشق پيوست.

فرازي از وصيّت نامة شهيد
رمز به عظمت رسيدن و اوج گرفتن، محبّت است و خدا كه اعظم و برتر است نيز مي بينم از همه مهربان تر و بامُحبت تر است و منبع بزرگ و هميشگي و يكتاي فيض و محبّت است! هر محبّتي كه از خلق ا.. صادر مي شود جلوه اي ديگر از محبّت خداست. پس صبور باشيد و از الطاف پروردگار غافل نشويد. در پايان هيچ گاه وظايف خود را در قبال دين خدا فراموش نكنيد و حامي امام و دين خدا باشيد.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده