شهید روح الله جمالی/تقوا پیشه کنیم
دوشنبه, ۰۹ بهمن ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۱۱
شهید روح الله جمالی هميشه در مورد حجاب و انجام فرايض ديني به من و اطرافيان سفارش ميکردند
نویدشاهدگیلان: شهید روح الله جمالی از اوایل کودکي برخورد معصومانه او نشان از مظلوميت و اخلاص ميداد. در هفت سالگي درس و مدرسه را آغاز کرده و جزو دانش آموزان خوب و موفق کلاس بودند. تحصيلات خود را تا کلاس اول راهنمايي ادامه داده و شور و عشق جبهه و جهاد مانع از ادامه تحصيلشان گرديد.
تلاش بسياري نمودند تا سنشان را افزايش داده و شرايط حضور در جبهه را داشته باشند. بالاخره موفق شده و 2 سال به سن خود افزودند. ابتدا يک محصل بسيجي بحساب مي آمدند ، سپس با حضور مداوم در جبهه ها جذب سپاه پاسداران گيلان (پل عراق) شده و يک پاسدار لقب گرفتند.
هميشه در مورد حجاب و انجام فرايض ديني به من و اطرافيان سفارش ميکردند و شرکت در مساجد و نماز جماعت را توصيه نموده و از رفت و و آمد با افراد فاميل که رعايت حجاب نمي نموده يا نوارهاي آنچناني گوش ميدادند خوششان نمي آمد. بسيار با ايمان و مخلص بودند. خوش خُلق و حساس به بيت المال و اموال دولتي.
بخاطر دارم روزي به شهيد گفتم : امروز که مسير مأموريت شما با من يکي است هنگام برگشتن با ماشين بدنبالم بيائيد. ايشان نپذيرفته و گفتند: هرگز چنين کاري را از همسرت نخواه، اين عمل حرام است و بعدها عواقب آن را مي بينيم .
شهيد 17 سال بيشتر نداشتند اما انگار سرشار از عقل و تجربه بودند. اوايل ازدواج بود. ديدم هنگام نماز خواندن روح اله خيلي گريه و زاري مي کنند. نمازشان که به اتمام رسيد گفتم چرا اينقدر ناراحتي و زاري ميکني مگر از من يا کسي ناراحتي هستي؟ ايشان گفتند: نه. با اصرار من گفتند: از خدا مي ترسم و طلب عفو و بخشش از خدا دارم
گفتم: شما که جوان با ايماني هستي و تمام فرايض ديني را انجام ميدهي پس خوف براي چيست؟ گفتند: از خدا مي خواهم مرا به راه راست هدايت کند و آن چيزي را که مي خواهم نصيبم کند. پرسيدم : چه چيزي نصيبت شود؟ جواب دادند: شهادت. گفتم اگر تو شهيد شوي تکليفم چه مي شود؟ گفتند: گريه نکن تو خدا را داري و او نيز خيلي بزرگ است و هميشه با شماست و تازه فهميدم ايشان با سن کمي که دارند چقدر باتقوا هستند. من نيز هميشه خداوند بزرگ را ناظر بر اعمالم ديده و احساس کردم خدا هميشه با من است. همسرم در تاريخ 1365/11/8 پس از بارها عزيمت به جبهه هاي نبرد حق عليه باطل و درگيري با دشمنان اسلام و امام، در منطقه عملياتي شلمچه نداي حق را لبيک گفته و بدرجه رفيع شهادت نايل گشتند.
تلاش بسياري نمودند تا سنشان را افزايش داده و شرايط حضور در جبهه را داشته باشند. بالاخره موفق شده و 2 سال به سن خود افزودند. ابتدا يک محصل بسيجي بحساب مي آمدند ، سپس با حضور مداوم در جبهه ها جذب سپاه پاسداران گيلان (پل عراق) شده و يک پاسدار لقب گرفتند.
هميشه در مورد حجاب و انجام فرايض ديني به من و اطرافيان سفارش ميکردند و شرکت در مساجد و نماز جماعت را توصيه نموده و از رفت و و آمد با افراد فاميل که رعايت حجاب نمي نموده يا نوارهاي آنچناني گوش ميدادند خوششان نمي آمد. بسيار با ايمان و مخلص بودند. خوش خُلق و حساس به بيت المال و اموال دولتي.
بخاطر دارم روزي به شهيد گفتم : امروز که مسير مأموريت شما با من يکي است هنگام برگشتن با ماشين بدنبالم بيائيد. ايشان نپذيرفته و گفتند: هرگز چنين کاري را از همسرت نخواه، اين عمل حرام است و بعدها عواقب آن را مي بينيم .
شهيد 17 سال بيشتر نداشتند اما انگار سرشار از عقل و تجربه بودند. اوايل ازدواج بود. ديدم هنگام نماز خواندن روح اله خيلي گريه و زاري مي کنند. نمازشان که به اتمام رسيد گفتم چرا اينقدر ناراحتي و زاري ميکني مگر از من يا کسي ناراحتي هستي؟ ايشان گفتند: نه. با اصرار من گفتند: از خدا مي ترسم و طلب عفو و بخشش از خدا دارم
گفتم: شما که جوان با ايماني هستي و تمام فرايض ديني را انجام ميدهي پس خوف براي چيست؟ گفتند: از خدا مي خواهم مرا به راه راست هدايت کند و آن چيزي را که مي خواهم نصيبم کند. پرسيدم : چه چيزي نصيبت شود؟ جواب دادند: شهادت. گفتم اگر تو شهيد شوي تکليفم چه مي شود؟ گفتند: گريه نکن تو خدا را داري و او نيز خيلي بزرگ است و هميشه با شماست و تازه فهميدم ايشان با سن کمي که دارند چقدر باتقوا هستند. من نيز هميشه خداوند بزرگ را ناظر بر اعمالم ديده و احساس کردم خدا هميشه با من است. همسرم در تاريخ 1365/11/8 پس از بارها عزيمت به جبهه هاي نبرد حق عليه باطل و درگيري با دشمنان اسلام و امام، در منطقه عملياتي شلمچه نداي حق را لبيک گفته و بدرجه رفيع شهادت نايل گشتند.
نظر شما
