زندگي نامه برادر پاسدار شهيد سيد کاظم مير احمدي
شهيد سيد کاظم مير احمدي بعد از پيروزي انقلاب و پس از تشکيل انجمن اسلامي بارها مورد سوء قصد قرار گرفت چندي بعد به عضويت سپاه لنگرود در آمد با آغاز جنگ تحميلي در دومين اعزام خود در منطقه شياکو بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسيد.
نویدشاهدگیلان: شهيد سيد کاظم مير احمدي در روز سوم فروردين ماه 1342 در روستای دهنه سر سفیدرود و در خانواده اي فقير و مستضغف چشم به جهان گشود او از کودکي اکثر اوقات با خود خلوت ميکرد و به فکر کردن مشغول ميشد از زواياي فکر  او مي شد  فهميد که او آينده نگر بود  و افکار بلند دارد. او هميشه در بازي با همسن و سالان خود از بهترين آنها بشمار مي رفت و با گذشت ترين کودکان  در بازي هاي کودکانه بود.
انقلاب پيروز خواهد ماند چون رهبرش مرجعي است که پشتيبان انقلابش خداست
شهيد سيد کاظم مير احمدي در سن 6 سالگي براي شروع تحصيلات ابتدايي  وارد دبستان 7 تير (حافظ سابق) دهنه سر سفيد رود گرديد و تا پايان  کلاس پنجم متوسطه در اين مدرسه ادامه تحصيل داد.
او در درس خواندن هوشياري خاصي داشت گرچه خيلي زرنگ نبود اما هرگز آنچه را مي آموخت فراموش نميکرد و هوشياري خاصي داشت هوشياري و با مسائل واقع بينانه بر خورد کردن از خصوصيات او بود. شهيد بخاطر محتوا نداشتن کتابهاي درسي زمان طاغوت بعد از يکسال ترک تحصيل براي  آموختن فنوني که به درد جامعه مي خورد وارد کار آموزي کرج گرديد    و در رشته لوله کشي و مکانيکي ديپلم پاياني دوره را گرفت و به محل برگشت  و بعد از يکسال که مشغول کشاورزي بود انقلاب اسلامي وارد درگيريهاي ضد شاه شده بود و انقلاب آغلز شده بود. و او در محل از پيشقرا ولان انقلاب بود و هميشه در صف اول مبارزه حضور داشت او با ايماني که به امام خود خميني بت شکن داشت هميشه در صحبتهاييش مي گفت انقلاب پيروز خواهد شد چون رهبرش مرجعي است که پشتيبان انقلابش خداست و اين عشقق او به امام بود که هنگام ورود امام به ايران عاشقانه به ديدارش شتافت و با ديدار امامش قدرت مبارزه گرفت و در برگشت به محل با نيروي ايمان بيشتر به مبارزه  ادامه داد.
 شهيد بارها داوطلب اعزام به جبهه شد ولي اعزام نشد تا اينکه بار ديگر با توجه به اينکه خوابي ديده بود که به قول خودش خواب شهادت او بود و خواب ديده بود  که حتماً انتخاب ميشود براي جبهه و با ديدن آن خواب تا روزي که انتخاب شد آنچنان خوشحال بود که قابل توصيف نيست او با توجه به اينکه علاقه شديدي نسبت به افراد خانواده داشت ولي هر وقت ياري اسلام برايش ميسر ميشد انجام ميداد انگار که اصلاً کساني ندارد و تمام وابستگيها را قطع ميکرد و همت بلند و شجاعت او تمام مسائل را حل ميکرد شهيد قبل از رفتن به جبهه در راه اجراء سنت الهي يعني ازدواج قدم گذارده بود  ولي بعد که قضيه رفتن به جبهه پيش آمد خوشحال شد ديگر آنوقت ميگفت که ازدواج من جبهه رفتن است و عروس من هم شهادت و بالاخره در عمليات ظفر مندانه  طلوع فجر در گيلان غرب در تاريخ 22/9/1360  به آرزوي هميشگي خود که شهادت در راه خدا بود و به ما و به ما روندگان راهش درس شهادت آگاهانه و گسستن از تمام عوامل دنيوي را آموخت.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده