در عالم خواب به او الهام می‌شود که به جبهه‌های جنگ عزیمت نماید و با همین انگیزه، در سال یک هزار و سیصد و شصت و یک به صف سبزپوشان سپاه اسلام درآمد و راهی مناطق عملیاتی شد....
نويد شاهد كردستان:


پاسدار شهیدحبیب‌الله اقبالیان

روزهایی که رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) در مقابل رژیم ستم‌شاهی قیام کرد و دشمن به خیال خام بود امام(ره) را تنها و بی‌یار و یاور می‌پنداشت آن مرد الهی فرمودند یاران من در گهواره‌ها هستند و شاید برای خیلی‌ها درک این جمله کار آسانی نبود و خیلی‌ها به آسانی از کنار آن گذشتند و از درک آن عاجز ماندند.

شهید حبیب‌الله اقبالیان در همان روزها پا به عرصه گیتی نهاد اوّل فروردین ماه سال یک هزار و سیصد و چهل و سه در روستای «قباسرخ» از توابع بخش مرکزی بیجار گروس، میان خانواده‌ای روستایی و کشاورز متولّد شد.

پدرش «علی‌اشرف» و مادرش «اختر» نام داشت.

پس از پشت سر نهادن ایّام طفولیّت در دبستان روستا ثبت‌نام گردید و تحصیلات ابتدایی را با موفّقیّت به اتمام رسانید و سپس در کنار پدر و سایر اعضای خانواده به کار کشاورزی مشغول شد.

سال یک هزار و سیصد و پنجاه و هفت از آرمان‌های انقلاب اسلامی طرفداری می‌کرد و در انتقال پیام انقلاب به اهل روستا فعّال بود.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و متعاقب آن پیدایش گروهک‌های ضدّ انقلاب در منطقه‌ی کُردستان و هجوم رژیم بعث عراق به مرزهای میهن اسلامی، او برای پیوستن به رزمندگان سپاه اسلام لحظه‌شماری می‌کرد.

نقل می‌کنند در عالم خواب به او الهام می‌شود که به جبهه‌های جنگ عزیمت نماید و با همین انگیزه، در سال یک هزار و سیصد و شصت و یک به صف سبزپوشان سپاه اسلام درآمد و راهی مناطق عملیاتی شد.

در آن سال‌ها مردم در دو جبهه می‌جنگیدند. جنگ داخلی و مبارزه با گروهک‌های ضدّ انقلاب و از سوی جبهه مبارزه با مزدوران رژیم بعث عراق که با تجاوز به میهن اسلامی جنگی تمام عیار را به ملّت بزرگ ایران اسلامی تحمیل کرده بود و او با عضویّت در سپاه در پایگاه‌های عملیاتی کُردستان به فعّالیّت پرداخت و سرانجام پس از گذشت چند ماه حضور در سپاه و شرکت در چندین عملیات و درگیری قلب پاکش را که برای کشور و اسلام عزیز همواره می‌تپید سپر گلوله‌های دشمن قرار داد و در آستانه‌ی سال‌روز پیروزی انقلاب اسلامی در بیست و یکم بهمن ماه سال یک هزار و سیصد و شصت و یک به درجه‌ی رفیع شهادت نائل آمد و در گلزار شهدای بیجار در کنار مزار هم‌رزمان شهیدش مأوا گرفت.

فرازی از وصیّت‌نامه شهید:

... چون شهادت را در پیش چشم خود می‌بینم بر خود لازم دانستم چند کلمه به عنوان وصیّت‌نامه نوشته و از خود باقی گذارم خدایا از تو می‌خواهم به امام امّت عمر طولانی ده، و به رهبری امام زمان راه کربلا را باز نموده تا قبر حضرت سیدالشهدا را زیارت کنیم و ما را از سربازان امام زمان قرار بده خدایا به تمام منافقین چشم بصیرت عنایت کن تا از کرده خودشان پشیمان شده و در صف مسلمین قرار بگیرند.

به دوستان و آشنایان توصیه می‌کنم که راهم را دنبال کنند زیرا راهی را که ما در پیش گرفته‌ایم راه حسین(ع) است به پدر و مادرم توصیه می‌کنم که بعد از شهادت من ناراحتی نکنند. چون گریه و زاری آن‌ها باعث خوشنودی دشمنان خواهد شد.

21/5/61 حبیب‌الله اقبالیان


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده