مصاحبه با سید مصطفی پورقاسم گذری بر زندگی شهید مدافع حرم حسینعلی پور ابراهیمی
مصاحبه با سید مصطفی پورقاسم گذری بر زندگی شهید مدافع حرم حسینعلی پور ابراهیمی نخستین شهید مدافع حرم شهرستان آستانه اشرفیه و پانزدهمین شهید مدافع حرم استان رشت است. سید مصطفی پورقاسم؛ داماد خانواده شهید ابراهیم پور در خصوص علاقه و عشق شهید به حضرت زینب سلام الله علیها می گوید سخن می گوید
نوید شاهدگیلان: شهیدحسینعلی پور ابراهیمی از غیور مردان ایران اسلامی بود که در راه دفاع از حریم اهل بیت علیهم السلام، داوطلبانه عازم سوریه شد. وی که متولد 1350 و متأهل و پدر دو پسر به نام های مهدی و مصطفی بود، در 29 اردیبهشت 1395 برای بار دوم عازم سوریه شد و بعد از 25 روز مبارزه با تکفیری های داعشی به فیض شهادت نائل آمد. پیکر مطهر این شهید بزرگوار 24 خرداد مصادف با ششمین روز از ماه مبارک رمضان به ایران اسلامی باز گشت و طی مراسم با شکوه و با حضور پرشور مردم و برخی مسئولین تشیع و طبق وصیت نامه اش در گلزار شهدای رست به خاک سپرده  شد. شهید حسینعلی پورابراهیمی نخستین شهید مدافع حرم شهرستان آستانه اشرفیه و پانزدهمین شهید مدافع حرم استان رشت است. سید مصطفی پورقاسم؛ داماد خانواده شهید ابراهیم پور در خصوص علاقه و عشق شهید به حضرت زینب سلام الله علیها می گوید سخن می گوید.

شهیدمدافع حرم حسینعلی پور ابراهیمی: فرصت جهاد پیش افتاده چرا استفاده نکنیم

اولین شهید مدافع حرم آستانه اشرقیه

وی درباره شهید پورابراهیمی می گوید: حسین در سال  1350 روستای درگاه یکی از روستاهای شرق گیلان از توابع شهرستان آستانه اشرفیه در خانواده مذهبی و کشاورز متولد شد و از رزمندگان دفاع مقدس بود که داوطلبانه راهی سوریه شد. 29 اردیبهشت سال 95 برای بار دوم به منطقه سوریه رفت و  جمعه 21 خرداد،  شهادتش  را به ما  اطلاع دادند. شهید قبلا در جبهه های دفاع مقدس حضور داشت ولی بازهم مسیر زندگیش را به سوی جنگ و دفاع از حرم حضرت زینب (س) انتخاب کرد. در سفر اربعین سال 94 که با هم بودیم نمی دانم در تل زینبه چه اتفاقی افتاد که ایشان ازهم آنجا تصمیم جدی خود را گرفتند و داوطلبانه برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) راهی شدند. وقتی از کربلا آمد بحث رفتن به سوریه را پی گیر شد و حتی آموزش های نظامی را در همین زمینه دید. در صورتی که خودش نیروی بسیجی بود و سالیان سال به عنوان رزمنده در جبهه جنگ حضور شد و جانباز جبهه های 8 سال دفاع مقدس بود. حسینعلی بار اول دو ماه سوریه بود و مجدد که آمد بعد از مدت کوتاهی با شنیدن خبر شهادت  دو تن از همرزمانش به ویژه شهید سید مسافر که سابقه دوستی صمیمانه ای با وی داشت نتوانست ماندن را طاقت بیاورد و مجدد عازم سوریه شد.

اینجا جای من است

پورقاسم  می گوید: به نظر من شهادت برای شهید پورابراهیمی مسجل و مشیعت الهی بود که در دومین اعزامش به سوریه اتفاق افتاد چرا که  آنقدر آماده شهادت شده بود که خودش از قبل؛ محل تدفینش را به همسرش نشان داده بود. همسر شهید یک روز به ما گفت: نصف شبی همراه با حسینعلی گلزار شهدای رشت و بالای سر قبر شهید سیدمسافر رفتیم. حسین از این شهید که همرزمش بود خیلی تعریف کرد و برگشت به من وصیت کرد: وقتی شهید شدم من را در همین جایی که ایستاده‌ام دفن کنید. که انگار همسرش به شوخی به حسینعلی می گه  تا تو شهید بشوی، اینجا پر می‌شود. اما شهید  با جدیت به او می گوید: اینجا جای من است!

لحظه‌ای از خادمی بودن در بسیج دست نکشید

وی در ادامه با تأکید براینکه شهید پورابراهیمی عضو بسیج مسجد صاحب الزمان روستای درگاه بود و از بچگی در همان محله بزرگ شده بود، به دوستان شهید اشاره می کند و می افزاید: حسین با بچه های مسجد ابوذر کرد محله که  از زمان انقلاب تا کنون نقش فعالی در انقلاب اسلامی و دفاع از مهین  داشته و  48 شهید تقدیم انقلاب و اسلام کرده اند در ارتباط بود و فعالیت های فرهنگی بسیاری در این مسجد انجام می دادند.

داماد خانواده شهید پورابراهیمی ادامه می دهد: حسین در سن 14 سالگی درست در عنفوان نوجوانی در جبهه های دفاع مقدس حضور داشته و در عملیات های زیادی به عنوان تخریب چی شرکت کرده بود و بعد از آن نیز به عنوان خادم بسیج مسجد محل خدمت می کرد به طوری که حتی در 8 سالی که برای انجام مأموریت کاری ساکن تهران بود و چه بعد از ساکن شدن در رشت لحظه ای از خادمی و فعالیت در بسیج دست نکشید.

حسین دیگر ماندنی نیست

برای بار دوم که حسین می خواست به سوریه اعزام شود تمام بچه های محله و دوستان که او را می شناختند و خلق و خوی حسنه او را می دیدند، اذعان داشتند  که حسین دیگر ماندنی نیست! چون  روحیه اش خیلی تغییر کرده بود، گذشته از آن حسین انسان بسیار ملایم و خانواده دوست  و خوش برخوردی بود. وی با تأکید براینکه ردای شهادت بر تن کسانی زیبنده است که لایق آن باشند می گوید: رشادت و پاکدامنی و خدمت کردن به مردم در ذاتش بود. این حرف ها را که اگرمی زنم نه اینکه حالا بگوییم  چو ن شهید دیگر در میان ما نیست داریم از او تعریف می کنیم نه! بلکه حسین واقعا در اعتقادات دینی و اخلاقی خود بسیار قوی بودند که قابل توصیف و بیان روی کاغذ نیست.

فرصت جهاد پیش افتاده چرا استفاده نکنیم

داماد خانواده شهید مدافع حرم ادامه می دهند: وقتی که بار اول به سوریه اعزام شد و دلایل رفتنش به سوریه  را پرسیدم ، دیدم انتخاب شهید یک انتخاب معنوی بوده است. وی می افزاید: چون شهید  برادر خانمم  هستند، رابطه ای بسیار دوستانه با هم داشتیم در خصوص رفتنش به سوریه گفت: حضور در سوریه را به علت مسایل سیاسی و اجتماعی مملکت یک ضرورت فرض می کنم و گذشته از آن که رفتن به سوریه یک تکلیف است اگر چه علنی نشده است اما به فرمایشات مقام معظم رهبری به نوعی حضور در جنگ با دشمنان سوریه واجب است که پیگیری شود. از دلایل دیگر رفتن  شهید به سوریه این بود که حالا فرصت جهاد پیش آماده  است چرا از آن استفاده نکنیم!  اگر در این مسیر به درجه  شهادت برسیم  چه بهتر ولی حتی اگر به درجه جانبازی هم نایل شویم باز هم در این فرصت جهادی که خدا به ما داده است پیروزیم و با رفتن خود به عنوان مدافع حرم حداقل توانسته ایم  تکلیف خود را در این مسیر درست انجام دهیم.

زندگی عاشقانه ای چون شهید بابایی

داماد خانواده شهید پورابراهیمی، با اشاره به اینکه حسین و همسرش عاشقانه با هم زندگی کردند، می افزاید: من استاد جامعه شناس دانشگاه هستم یک درس تحت عنوان جامعه شناسی خانواده، تدریس می کنم از نکات مهم این واحددرسی پرداختن به انواع ازدواج ها ست،  می توانم بگویم که امروز کمتر ازدواجی داریم که بر پایه و اساس عشق حقیقی صورت گرفته باشد. بنده وقتی که به ازدواج حسین می پردازم واقعا خود به خود سریال شوق پرواز در ذهنم تداعی می شد حالا نمی خواهم بگویم؛ زندگی عاشقانه حسین و همسرش کپی زندگی شهید بابایی و همسرش است ولی واقعا در مدت زمانی که با هم بودند، عاشقانه زندگی کردند و رابطه شان فراتر از امر ازدواج بود یعنی در آن رابطه عمق داشتند که بعد از شنیدن خبر شهادت حسین همسر و فرزندانشان در خلوت تنهایی خودشان اشک می ریزند اما آن صبر جمیلی که خداوند عنایت می کند به وضوع در این خانواده مشاهده می شود.

منبع: پایگاه تحلیلی طنین یاس


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده