داماد معلم شهید «رحیم صباغیان» نقل میکند: «در ورامین که بودیم، رحیم به عنوان مربی تربیتی در مدرسه ورامین انتخاب شده بود. چنان او و دانشآموزان با هم انس گرفتند که دیگر هر وقت او را گم میکردیم، باید سراغش را از مدرسه میگرفتیم.»
شهید «ایوب صادقی» بیست و سوم شهریور ۱۳۳۳ در فیروزکوه به دنیا آمد. در اداره آموزش و پرورش مشغول به کار شد. زمانی که در روستا معلم بود، خیلی زحمت میکشید و از نظر مالی هم به آنها کمک میکرد. هنوز مردم روستا خوبیهایش را به یاد دارند. وی بیست و یکم بهمن ۱۳۶۴ در اروندرود به شهادت رسید.
خواهر شهید «محمدرضا ناصریان» نقل میکند: «همه توی حیاط بودیم. محمدرضا کنار همسرش بود. به او گفت: سکینه! گنجشکها رو میبینی! از بالای درخت پرواز کردن و رفتن! من هم باید از کنار تو پرواز کنم!»
شهید «محمود امیدوار» یکم مرداد ۱۳۴۲ در شهرستان دامغان به دنیا آمد. مظلوم بود و صبور. کودکی را در خانوادهای مذهبی و مبارز گذراند، چنانکه در خانه همیشه حرف از دین بود و مبارزه. وی نوزدهم اردیبهشت ۱۳۶۱ در منطقه دارخوین، عملیات الیبیتالمقدس، ترکش به پهلویش اصابت کرد و به شهادت رسید.
برادرزاده شهید «علیاکبر ابراهیمی» نقل میکند: «عمو را دیدم که بالای سر شهید شیرعلی گریه میکرد. زیر لب چیزهایی میگفت؛ نامفهوم نامفهوم. یکییکی با شهید وداع کردند و سوار اتوبوس شدند، ولی عمو... روزهای مراسم اربعین شهید شیرعلی، همزمان با مراسم هفت عمو شد.»
همرزم شهید «عباس جمال» نقل میکند: «اسلحه زیر پتو به صورت موّرب بود. تیر قبل از رسیدن به پای عباس از پتوها رد شد و مجروحیت سطحی برداشت و با پانسمان خوب شد. میگفت: این تیر هدف داشت. میخواست هوشیارم کنه.»