پس از شكسته شدن خطوط دفاعي دشمن،يكي از اولين اقدامات نيروهاي حمله كننده،پاكسازي سنگرها و پناهگاههاست. سنگرها در چشم به هم زدني بازرسي وپاكسازي مي شوند و نيروهاي باقي مانده در داخل سنگرها، براي در امان ماندن از مرگ به بيرون سنگر مي آيند و با علائمي مانند بالا بردن دست و شعار تسليم و درآوردن زيرپوش و ... به طرف مقابل مي فهمانند كه واقعاً تسليم اند. سركار آقا «جواد وكيلي» بيشتر در مناطق عملياتي غرب شركت داشت، از« حاج عمران» گرفته تا پاسگاه مخروبه ي «پيچ انگيزه» درهرحمله اي حضوري مؤثر داشت ...
نويد شاهد:در عمليات بستان گردان ما براي عبور از سيم خاردار دچار مشكل شده بود. دشمن بيداد مي كرد و نيرويي در كسي باقي نمانده بود. كوچكترين غفلت و اشتباهي جريان پيروزي را وارونه مي كرد...
فكر همه چيز را مي كردم الا اينكه تابلوي « چادر فرماندهي» را در يك فرصت مناسب از جايش بردارند و جلوي چادر خودمان نصب كنند. چشمم كه به تابلو افتاد پس پسكي رفتم، باور كردني نبود...
دختر يازده ساله اي است كه در دوران انقلاب به همراه خواهر خردسالش خديجه در تظاهرات شركت مي نمايد. زماني كه دستور تيراندازي توسط فرمانده پاسگاه صادر مي شود طوبي به خانه اي پناه مي برد...
نويد شاهد:احمد نبي زاده گيوي خاطرهِ زمان وچگونگي ورودش به جبهه را چنين بيان مي كند:زماني كه براي اعزام به جبهه داوطلب شدم قدم بسيار كوتاه وسنّم كمتر از پانزده بود، در نتيجه قبولم نكردند...
حجت الاسلام عابديني در يكي از عمليات ها به همراه تيپ امام رضا(ع) عازم مشهد مي شود. ايشان علاوه بر اينكه روحاني آنجاست، رانندگي ماشين هاي جيپ پشت خط كه توپ 106 بر آنها سوار است را نيز برعهده مي گيرد.