سه‌شنبه, ۰۱ آذر ۱۴۰۱ ساعت ۱۹:۳۴
بسیجی شهید«محرم نوروزی» پانزده ساله بود که به جبهه رفت و در عملیات خیبر مفقود شد و پانزده سال بعد پیکرش را آوردند.

حضور در عملیات خیبر در پانزده سالگی و تشییع پیکر بعد از پانزده سال


به گزارش نوید شاهد اردبیل، بسیجی شهید محرم نوروزی فرزند قهرمان، پنجمین روز شهریور 1347 در روستای قصابه از توابع شهرستان مشگین شهر و در خانواده ای مذهبی، متدین و کشاورز پا به عرصه خاکی نهاد.

دوران کودکی

دوران خردسالی محرم، در روستای زادگاهش و تحت تربیت معنوی خانواده و حضور در جمع دوستان و بازی های محلی(قئییش گوتوردو) سپری شد. از همان اوان زندگی، قرآن خواندن را از مادرش، عالمه نظری آموخت و آیات الهی را زمزمه کرد. پدرش کشاورز و کارگری زحمت کش و ساده ای بود که شبانه روز برای تأمین معاش خانواده تلاش می کرد تا فرزندانش را با روزی حلال بزرگ کند.
پدر و مادرش از همان دوران خردسالی عشق به قرآن و اهل بیت و ائمه(ع) را در دل فرزندانشان به خصوص محرم پرورش دادند. 

آغاز کار در خردسالی و کمک به تامین معاش خانواده

پس از سپری کردن دوران خردسالی و طفولیّت در دامان پر مهر و عطوفت خانواده، به دلیل نبود امکانات و تنگدستی خانواده نتوانست برای کسب علم و دانش راهی مدرسه شود امّا این باعث نشد که محرم به تلاش و کوشش خود ادامه ندهد. با سن کمی که داشت دوشادوش دیگر اعضای خانواده برای تأمین معاش تلاش می کرد. از مادر می خواست تا آش دوغ درست کند تا در مغازه یکی از فامیل ها بفروشد تا کمک خرجی برای خانواده باشد .

پخش اعلامیه امام(ره) و شرکت در تظاهرات های انقلابی

 دوران کودکی محرم با سالهای پایانی رژیم پهلوی مصادف بود. روستا حال و هوای دیگری داشت. محرم، مدام از پدر و مادر در مورد امام می پرسید تا بیشتر با شخصیت حضرت امام آشنا شود با صحبتهای پدر و مادر عشق به امام بیشتر در دلش جوانه می زد. گفته های پدر و مادر را برای کودکان روستا تعریف می کرد و اعلامیّه و عکسهای حضرت امام را که توسط پدر و برادر بزرگترش به روستا آورده می شد در بین اهالی روستا پخش می کرد و گاهی نیز به همراه پدر و برادر برای شرکت در تظاهرات به شهر و روستاهای اطراف می رفت.

تشکیل پایگاه بسیج در روستا

  کودکی مومن و خداشناس و مورد محبّت همه بود. کمک کار و یاور پدر و مادر بود و به همّت برادرش و دیگر دوستانش اولین بار پایگاه مقاومت در روستا را تشکیل دادند. مغازه شان را پایگاه مقاومت نمودند و در اکثر مراسم مذهبی و دینی حضور مستمر داشت. در کنار افراد مذهبی و انقلابی رشد یافت. به گونه ای که علی رغم نرفتن به مدرسه، می توانست بخواند و خواندن و نوشتن را در حین فعالیت های انقلابی آموخت.

  برادرش نقل می کند: در بیشتر مجالس دینی شرکت می کرد. به همه اطرافیان، عمل به دستورات امام را سفارش می نمود و نماز را نور چشم خود می دانست در مواقع سخت و دشوار، ما را به توکّل و صبر فرا می خواند و دلداری می داد و حلّ مشکلات را با توسّل به ابی عبدالله الحسین(ع) توصیه می نمود عشق او به اسلام و علمای اسلام از جمله علاقه وافر او به حضرت امام و شهید بهشتی زبانزد خاصّ و عام بود.

اولین اعزام و حضور در کردستان

شوق رفتن به جبهه چنان وی را سرمست و مجذوب کرده بود که پدر هر شرطی را برای رفتنش به جبهه می گذاشت با جان و دل انجام می داد. طوری که تمام آجرهای ساختمان را در عرض یک روز جا با جا کرد تا موافقت پدر را برای رفتن به جبهه بگیرد. بلاخره پدر و مادرش را مجاب کرد که با رفتن او به جبهه، علی رغم سن کم اش موافقت نمایند. وی عاشقانه به جبهه های نبرد از طریق بسیج سپاه پاسداران و لشکر 31 عاشورا شتافت و شش ماه در جبهه حضور داشت.

  مادرش می گوید: بسیار نوع دوست و ایثار گر بود. یک بار به مرخصی آمد و دیدم که فقط یک پیراهن به تن دارد! وقتی علتش را پرسیدم گفت: تمام لباسهایم را به همرزمانم در کردستان دادم تا احساس سرما نکنند. مادر دعا کن که پیروز شویم که عملیاتی بزرگ در پیش داریم.

آخرین اعزام و خبر مفقودی

سی ام اسفند 1362 خبر شهادتش را آوردند. خبری از پیکرش نبود. گفتند: مفقودالاثر شده است. در جزیره مجنون و در عملیات خیبر در درگیری با نیروهای بعثی مفقود شده بود. خیلی سخت بود. 15سال برای بزرگ شدنش زحمت کشیده بودیم. از شش سالگی به جای رفتن به مدرسه، کارگری کرده بود و با سن کم اش، بیشتر از نصف عمرش را در خدمت خانواده بود و حالا می گفتند: مفقود شده و حتی پیکرش هم نمی آید.

حضور در عملیات خیبر در پانزده سالگی و تشییع پیکر بعد از پانزده سال

به مدت 15 سال چشم به راه آمدنش ماندیم.  چه عدد پرمفهومی است این عدد، که 15 سال پدر و مادر برای بزرگ کردن فرزندشان زحمت کشیده بودند و به مدت 15 سال هم غم دوری فرزند، پدر و مادر را از پا در آورد و سالها در فراقش اشک ریختند. به گونه ای که پدر بزرگوارش در حسرت دیدن پیکر پسر از دنیا رفت.

سوم اردیبهشت 1377، پیکرش توسط کمیته مفقودین کشف شد و پس از تشییعی باشکوه در زادگاهش، گلزار شهدای 14 معصوم در روستای قصّابه از توابع مشکین شهر به خاک سپرده شد.

  

 

انتهای پیام/

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده