نویدشاهد - استان گيلان شهداي زيادي را نثار انقلاب اسلامي كرده كه يكي از اين شهداي بزرگوار رهبر ابراهيمي است كه در رشته هاي رزمي تبحر داشت و به دست منافقان كوردل به شهادت رسيد.

ترور شبانه در خواب؛ گذری بر زندگی سردار شهید رهبر ابراهیمی

به گزارش نویدشاهدگیلان؛ سردار شهید «رهبر ابراهیمی» در سال 1337 در روستای میر عباس شهرستان صومعه سرا استان گیلان چشم به جهان گشود.

شهید رهبر همانند سایر مردم  تحت ستم دوران طاغوت در روستا بزرگ شد و پس از گذراندن دوران تحصیل راهنمایی به شهر رشت عزیمت کرد و دیپلم خود را در در رشته برق صنعتی اخذ نمود.

وی در سال 1359 همزمان با اعتراضات مردمی علیه حکومت ستم شاهی، در دانشکده مهندسی رشته تکنسین برق مقطع دیپلم پذيرفته، و شروع به تحصیل کرد.

با توجه به سختی معیشت، شهید در زمان تحصیل در کارخانه ریسندگی نختاز، مدیریت برق کارخانه مشغول بکار شد.

در همان ایام شهید اقدام به ازدواج نمود که ثمره زندگی او دو فرزند پسر و دختر می باشد.

فعالیت های شهید ابراهیمی در قبل از انقلاب

شهید ابراهیمی درسال 1356 در حین تحصيل در دانشکده مهندسی به همراه تشکل های دانشجویی و اعتراضات مردمی حضور فعالی داشت و در تظاهرات، پخش نوار های صوتی سخنرانی حضرت امام خمینی(ره) و همچنین در مراسمات سیاسی و تجمعات اعتراضی شرکت می کرد.

سه روز مانده به پیروزی انقلاب اسلامی (۲۲ بهمن 1357) شهید به همراه سایر مردم در تسخیر مقر مساواک در استان گیلان نقش بسزایی داشت و تا صبح آن شب با نیروهای امنیتی ساواک درگیری بودند که در نهایت نیروهای ساواک کشته، و یا پا به فرار گذاشتند.

ترور شبانه در خواب؛ گذری بر زندگی سردار شهید رهبر ابراهیمی

فعالیت های شهید در ابتدای پیروزی انقلاب

در اوایل انقلاب تولید تمامی کارخانه های استان به حالت تعلیق در آمدند، از جمله کارخانه رسیدگی تختاز که شهید در آن اشتغال داشت. در این اوضاع پیش آمده مدیر کارخانه بدون رعایت وضعیت کارگران خود و بدون پرداخت حق و حقوق به تهران رفت. شهید به همراه چند نفر از کارگران به دنبال مدیر کارخانه رفت و او را برگردانند و در نهایت وی را در کارخانه حبس، و حق و حقوق کارگران را از او پس گرفتند.

پس از به سامان رسیدن وضعیت کارخانه شهید از کارخانه تسویه حساب نموده و در جهاد سازندگی بخش تولمات با مسئولیت عضویت در شورای جهاد فعالیت خود را ادامه داد.

از جمله فعالیت های چشمگیر شهید در جهاد سازندگی خدمات رسانی به روستاها برق‌رسانی، آبرسانی، ساخت پل، شرکت در درو محصولات کشاورزی به عنوان جهاد سازندگی که شهید شخصا و بدون در نظر گرفتن مسئولیت خدمت می‌کرد.

از آنجا که شهید در رشته برق تخصص داشت، بسیاری از منازل افراد مستضعف را بدون گرفتن دستمزد برقکاری می کرد.

با توجه به تحصیلات شهيد، در همان زمان در آموزش پرورش شهرستان صومعه سرا بعنوان معلم فنی در هنرستان پذیرفته و مشغول به تدریس می شود.

ترور شبانه در خواب؛ گذری بر زندگی سردار شهید رهبر ابراهیمی

ادامه فعالیت شهید در اوایل انقلاب

 در سال ۱۳۵۹ کشور ایران مورد تهاجم رژیم بعثی عراق قرار گرفت، از طرفی چون شهید ابراهیمی قبلا به عنوان منقضی 1337 (معاف از سربازی) بود در آن اوضاع جنگی متولدین ۱۳۳۷ به خدمت سربازی فراخوانده شدند، که شهید ترجیح داد به عضویت رسمی سپاه پاسداران در آید.

بعد از شهادت شهید و پیگیری پرونده شهادت او، که شهید به کدام ارگان و سازمان وابسته است (کارخانه، جهاد سازندگی، آموزش و پرورش، سپاه) که در نهایت پس از آخرین وضعیت خدمت شهید که عضو رسمی سپاه بود پرونده وی بعنوان سردار شهید در بنیاد شهید استان منصوب گردید.

در تاریخ هفدهم آبان 1359 شهید به دور از همه مسئولیت های که داشته به همراه سایر نیروهای مردمی (بسیجی) به منطقه جنگی غرب - سرپل ذهاب اعزام شد و چند ماه در جبهه حضور فعال داشت.

شهید پس از برگشت از منطقه، و با توجه به اینکه در آن سال‌ها علاوه بر جنگ در کشور، منافقین نیز، اقدام به درگیری مسلحانه و جنگ شهری می کردند.

وی بطور جدی در مقابله با این غائله در مقابل منافقین می‌ایستاد که نهایتا منجر به شهادت او شد.

شهید در اکثر درگیری های منافقین در شهرهای استان حضور فعالی داشت و مخصوصا اینکه منافقين دانشگاه های کشور را پناهگاه خود قرار داده بودند و در منحرف کردن دانشجویان بطور هماهنگ در سایر شهرها از جمله دانشگاه گیلان رخنه نموده بودند.

 لذا در درگیری دانشگاه گیلان و پاکسازی منافقين نقش جدی داشت و از همانجا انگشت اتهام به طرف شهید می رود، و منافقین او را به عنوان نیروی (فالانژ) (به معنی فرد یا گروه فشار)، هر روز علیه وی تبلیغ کردند.

در ادامه درگیری ها، یک روز شهید را به عنوان اینکه می خواهند با او صحبت کنند، او را به کتابخانه سازمان دعوت کردند و مورد ضرب و شتم قرار دادند.

قبل از ترور شهید، منافقين همزمان در اطلاعیه های خود او را به عنوان نیرویی که در اعدام منافقین شرکت دارد تبلیغات وسیعی نمودند و پس از ترور نیز در اطلاعیه سازمان این موضوع را بازتاب دادند.

سرانجام سازمان منافقین در جهت اهداف نفاق و استکباری آمریکا تصمیم می گیرند که شهید را از بین ببرند، و از آنجا که شهيد فردی رزمی کار بود، جرأت مقابله حضوری با وی را نداشتند. لذا او را در سحرگاه ششم شهریور 1360 در سن بیست‌و‌سه‌سالگی، در کنار همسر و فرزند خود در خواب بود با اسلحه کلت که صدا خفه کن داشت ترور کردند.

گفتنی است شهید در منزل نوساز خود در اتاقی که خوابیده بود، درب نداشته و منافقین به واسطه رابطی که داشتند این موضوع را می دانستند، لذا به راحتی اقدام به شلیک به سر او نموده و در همان زمان وی به شهادت میرسد. 

ترور شبانه در خواب؛ گذری بر زندگی سردار شهید رهبر ابراهیمی

خصوصیات اخلاقی سردار شهید ابراهیمی

وی به مصداقی اشد على الكفار و ... بود. هر جا ظلم و ستم می دید موضع گیری داشت و به هر طریقی که می توانست عکس العمل نشان می داد.

شهید در مراسمات و مسجد محل حضور جدی داشت، و این موضوع در سفارشات شهید نیز می باشد.

احترام به اقوام و وابستگان خود على الخصوص به پدر و مادر، و انجام صله‌رحم تاکید داشت.

شهید ابراهیمی در اوایل انقلاب زمانی که برق رسانی به روستاها انجام می گرفت، بدون اخذ دستمزد منازل افرادی را که بی‌بضاعت بودند، شخصأ منزلشان را برقکاری می کرد.

شهید عاشق راه امام و شهیدان بود، و این موضوع چه قبل از پیروزی انقلاب و پس از پیروزی انقلاب در تمامی روش زندگی او ملموس بود. قابل به ذکر است که در تشییع جنازه شهدای 6تیر شهید بهشتی و یارانش خود را به تهران رساند، و از محل تشییع شهیدان تا بهشت زهرا پیاده در این مراسم شرکت کرد.

این شهید را می توان شهید امر به معروف و نهی از منکر نیز دانست در این موضوع چنانچه مورد خلاف مشاهده می نمود به نحو احسن برخورد می کرد.

فرازی از وصیت نامه سردار شهید رهبر ابراهیمی را میخوانیم:

قابل ذکر است شهید بطور مجزا وصیت نامه نداشته اما موارد ذیل از مکاتبات هفدهم آبان 1359 که وی از جبهه به خانواده اش داشته استفاده شده و همچنین از نوشته های وی بهره برداری گردیده است.

1- اینجا آمده ام (منظور جبهه سر پل ذهاب) که با امام و همه شهیدان میثاق ببندم که تا آخرین قطره خونم راهشان را که همان راه امام است ادامه دهم.

2- بعد از تجاوز مزدوران امپریالیست، لحظه ای آسوده نبودم. بنابراین تصمیم گرفتم که به جبهه بروم، بدان که تا آخرین نفرشان (دشمن) را از کشور عزیزمان بیرون نکنیم و ملت عراق را نجات ندهیم از پا نخواهیم نشست.

3- چقدر دلم می خواهد اماممان (منظور حضرت امام خمینی) را زیارت کنم ولی افسوس دیگر نمی توانم ولی اگر پیش امام رفتی، بگو اگر هزاران جان داشتم فدای راهش می کردم.

4- اما مهمتر آنکه از خدا می خواهم اگر لیاقت شهید شدن را دارم شهادت در راه خود را نصیب من کند.

5-به خواهرانم بگو اگر شهید شدم راهمان را به بچه هایشان بیاموزند. که سرافراز خواهند شد.

6-به مادر و پدر مهربانم بگو که مرا به خاطر بدی هایی که کرده ام ببخشند و بگو که قلبم برایشان می تپد. بخصوص به مادرم بگو که ناراحت نباشد و بگو که همه شان را دوست دارم.

7- به دوستان و همسایه ها سلام برسانید و بگویيد حتی الامکان به مسجد بروند که بزرگترین خواسته ام از شما این است.

به امید آنکه همه ما بتوانیم اسلام عزیز را در اقصی نقاط جهان مستقر کنیم تو را و همه عزیزان را به خدای تبارک و تعالی می سپارم. (منظور خانواده شهید)

به نقل از برادر شهید

 

 

 

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده