خاطره ای از طیبه پسوندی (همسر شهید علی اصغر کلاته سیفری)
نوید شاهد - خاطره ای از طیبه پسوندی(همسر شهید علی اصغر کلاته سیفری) در مورد همسر شهید خود که بعد از دفن آن را در محل همیشگی عبادتش به صورت نورانی میبیند.
کرامات شهدا / قامت نورانی
نوید شاهد: نزدیک ظهر بود که چند تن از خواهران سپاه خبر شهادت همسرم را آوردند. پس از شنیدن این خبر جانسوز به آنها گفتم:تنها سوالی که از شما دارم این است که جنازه همسرم الان کجاست؟ میخواهم آن را از نزدیک ببینم. همراه آنان به سردخانه مصلای سبزوار که اجساد مطهر شهدا را به آنجا می بردند رفتیم و از نزدیک جسد غرقه به خون شوهرم را دیدم.
پس از مراسم تشییع و تدفین پیکر مطهر شهید به سردخانه رفتم. شب هنگام اطرافیانم به خواب رفته بودند ولی من خوابم نمی برد. ناخودآگاه متوجه محلی شدم که هر وقت علی اصغر به خانه پدرم می آمد در آن محل سجاده اش را پهن می کرد و نماز اول وقت می خواند، تا چشمم به آن محل افتاد دیدم گویا شوهرم به حال قیام ایستاده و در حال نماز است و سر تاپا و اطراف او را نور زردرنگی که به سفیدی متمایل بود فراگرفته است. با خود گفتم:حتما از فرط ناراحتی دچار خیالات شده ام! چون علی اصغر را همین امروز دفن کرده ایم. بر همین اساس برای اینکه بر خیالات تصورات خود غلبه پیدا کنم، صورتم را از آن نقطه برگرداندم ولی حس غریبی به من می‌گفت دوباره به آن نقطه نگاه کن. از فرط کنجکاوی توام با شوق دوباره صورتم را برگرداندم و به آن نقطه نگاه کردم، دیدم نه خیالات نیست خدا می داند خود علی اصغر بود که در آن نقطه ایستاده بود و از سر تا پایش نور می بارید.
پس از اینکه باور کردم دچار خیال نشده ام، با دیدن قامت نورانی او آرامش عجیبی سراپای وجود مرا فراگرفت. این آرامش چنان مرا در خود فرو برد که بلافاصله به خواب رفتم.

منبع: کتاب لحظه‌های آسمانی/غلامعلی رجایی/ ناشر: نشر شاهد 
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده