در خاطرات خودنوشت شهید "احمد زارعی" می خوانید: «روز دوازدهم بهمن برای ما روز توصیف نشدنی بود، خیابان آزادی مملو از گل شده بود و همه منتظر ورود امام بودند.»
امام آمد

به گزارش نوید شاهد شهرستان‌های استان ‌تهران، شهید احمد زارعی یادگار «قربانعلی» ششم خرداد ماه 1344 در روستای چراغ تپه از توابع میاندوآب در خانواده‌ای مذهبی و متدین به دنیا آمد و پس از چند سال به همراه خانواده در تهران ساکن شد. در دوران انقلاب همراه با دیگر مردم پای در رکاب امام خمینی (ره) نهاد و علیه رژیم طاغوت به شعار نویسی و پخش اعلامیه می‌پرداخت که حتی منجر به مجروحیت ایشان شده بود.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز به عضویت بسیج در آمد و با آغاز جنگ تحمیلی، عاشقانه راهی جبهه‌های نبرد شد و سرانجام پس از رشادت‌های فراوان در تاریخ بیستم تیرماه 1366 در منطقه جنگی بوکان به درجه رفیع شهادت نایل گشت.

خاطرات خودنوشت شهید

من از اول انقلاب همیشه دوست داشتم بسیجی باشم ولی نمی توانستم چون که باید کار می کردم. یک پدر ناتوان داشتم و دو خواهر کوچک که بی مادر بودند ولی فکر می‌کنم که با این زندگی‌ای که من داشتم یک بسیجی خوب بودم.

خاطره‌ای از انقلاب

ما روز دوازدهم بهمن ماه صبح زود بود، بچه ها آمدند ساعت سه بود گفتند: امروز امام با قدم مبارکش به تهران خواهد آمد. ما آن روز خیلی خوشحال بودیم، قرار گذاشتیم رفتیم بچه‌های دیگر را صدا کردیم، همگی به میدان آزادی رفتیم خیابان‌ها را شستیم و گل چیدیم، من خیلی دوست داشتم بچه ها گفتن احمد دور نرو، مواظب خودت باش، من می‌گفتم هر چه بادا باد.

منتظر نشستیم تا ساعتی که امام خمینی آمدند، آن وقت همه به بهشت زهرا رفتند، پیاده بودیم آنقدر خوب بود خیلی به ما خوش گذشت و آن شب همه بچه های محل به مسجد جمع شده بودیم، نماز خواندیم و با یکی از روحانیون در مسجد جلسه داشتیم.

آن شب مثل همه شبها سخنرانی کرد، توی مسجد و بیرون مسجد گل و پرچم و برق همه جا را پر کرده بودیم، با کمک همگی و من با یکی از بچه‌ها به نام علی، سرودی به نام امام آمد امام آمد را خواندیم و آن روحانی خوب همیشه ماها را راهنمایی می کرد. از آن وقت هفت سال می گذرد و من حالا دو تا بچه دارم و یک حیاط با پدرم خریده ام حالا من کار می‌کنم مثل گذشته زندگی را می‌چرخانم.

یکی از خواهرانم عروسی کرد و حالا سه تا خواهر دارم به نام مهناز و زینب مجرد و آن یکی ریحانه هم عروسی کرده است و حالا به سربازی می روم و در آموزشی هستم در شهر باختران روانسر و پادگان آموزشی همت گردان عاشورا گروهان شهید همایی. امروز ۳۷ روز است که آمده ایم.

بیست و نهم تیرماه 1365

منبع: قدسیان قدس (زندگی‌نامه شهدای شهرستان قدس)

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده