شهید سعید عفیفی ثابت در سال ۱۳۳۹ در رشت متولد شد. او دوران دبستان را مدرسه عنصری، دوران راهنمایی را در مدرسه کیوان و دوران متوسطه را در دبیرستان شهید دکتر بهشتی در رشته ریاضی با موفقیت گذراند و به دلیل علاقه به امور تربیتی جذب بخش پرورشی آموزش و پرورش رشت شد. او در دوران دفاع مقدس به عنوان طراح و مربی موشک‌های هدایت شونده به جبهه رفت و در تاریخ ۸ بهمن ماه سال ۶۵ در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید.
نویدشاهدگیلان: روي خوش و بشّاش شهيد، غم را از دل هر مأيوس بيرون مي آورد با اينكه غمي جانكاه ناشي از بعضي كجرويها، خيانت ها، سازش ها، ناروايي ها و... درونش را مي سوزاند ولي هرگز غم سنگين او را در چهره اش نمي ديدي! هميشه سرحال و با نشاط بود. عفّت، سلامت نفس و صداقت و يك رنگي باعث شده بود كه داراي جاذبة بسيار قوي باشد و بتواند افكار، اعمال و حتّي رفتارهاي جزئي و فردي خويش را به ديگران منتقل كند. اهل مطالعه و تفكّر بود و بسيار هم مطالعه مي كرد. در عينِ فعّاليّتهاي شديد اجتماعي هرگز مطالعه، آن هم مطالعه عميق را فراموش نمي كرد. در مطالعه به كيفيت بيش از كميّت اهميّت مي داد.

در كلية كارهاي خير پيش قدم بود. كار را عار نمي دانست. گاهي تا ساعتها سرجلسات برنامه ريزي واحدهاي امور تربيتي به ارائه نقطه نظرات بسيار مفيد خود مي پرداخت. شهيد عفيفي از زماني كه پاي در راه تكامل روح و تعالي فكر خويش گذاشت، ارادت و عشق قابل تحسيني از ائمة اطهار و معصومين (ع) در وجودش تقويت گرديد و به همين خاطر در اكثر مراسمي كه براي احياء دين محمّد (ص) و بيان فضايل و مكارم اخلاق امامان معصوم (ع) برگزار مي شد، حضوري مستمر و فعّال داشت!

جايش در كنارمان خالي نبود
چون كاملاً از راهي كه در پيش گرفته بود و عاشقانه در آن مسير به آرزوي خود رسيده بود، اطّلاع داشتم هيچگاه به اين موضوع فكر نمي كردم كه ايشان در بين ما نيست و هميشه مضمون آيه شريفة 168 (آل عمران) را در ذهن خود مرور مي كردم تا آنكه يك روز مادر شهيد نزد من آمد وگفت:
ديشب خواب ديدم كه سعيد به منزل آمده و اظهار داشت كه اي مادر مي خواهم هر شب جمعه در منزلمان دعاي كميل برپا كنيد و اين را بدانيد كه من نيز در آن مجلس خواهم بود. پس از اين خواب، تصميم گرفتيم تا به خواستة شهيد عزيز ارج نهاده و هر شب جمعه اين مراسم پرفيض، با شكوه هر چه بيشتري و با حضور دوستان و همرزمان شهيد و سايرين برگزار شود. هر شب جمعه كه اين مراسم برپا مي شد، چشمان من و مادر سعيد، چشم به راه آمدن ايشان در آن محفل بود و دوست داشتيم تا به هرشكلي كه مي شود، وجود ايشان را در آن مكان احساس كنيم. تا اينكه متوجّه شديم، اجابت خواستة ايشان توسط ما، باعث خرسندي اش شده است. مدتي گذشت و شبهاي جمعه مطابق هر هفته، خواندن دعاي كميل با شكوه هر چه بيشتر برگزار مي شد. تا آنكه در يكي از همان شبها پس از قرائت دعا و پذيرايي از مدعوين، در انتهاي مراسم بود كه ناگهان دوستان سعيد كه هميشه با هم و به ياد سعيد در اتاقش جمع مي شدند، اظهار نمودند كه بوي
عزيزمان سعيد در فضاي اتاق به مشام مي رسد. بدين ترتيب آنها براي ديدنش ديدگان خود را تيزبينانه تر در جستجوي وي به اين طرف و آن طرف مي چرخاندند. تا اينكه به اتّفاق، وجود شهيد عزيز را در آن لحظه بين خود ابراز نمودند. پس از شنيدن موضوع، بر ما مسجّل شد كه شهيد عفيفي زنده است و در تمامي مراسم بين ما و سايرين حاضر مي شود و در نزد خداوند بر جايگاه والاي شهيد، تكيه زده است. البتّه آنان كه در راه خدا جهاد نموده و به درجة رفيع شهادت نايل مي آيند، همه در پيشگاه پروردگار خويش به زندگي خود ادامه مي دهند، امّا با اين تفاوت كه از ديدگان دنيائي ما پنهان هستند.

قسمتی از وصیت نامه شهید: برادرانم، براي حفظ اسلام و تداوم انقلاب و پيروي از خط امام بكوشيد زيرا سعادت واقعي درهمين است. دوستان عزيزم، تقوا، رعايت حدود اسلام، ادب، اخلاق خوب، رعايت حال پدر و مادر و خانواده را به شما سفارش مي كنم. از عهدة هيچ كدام از اينها بر نيامدم. اميدوارم كه شما برآييد. در صحنة سياست، آگاهانه ناظر تمامي جريانات باشيد و در اين راه هيچ گونه مصلحت انديشي نكنيد.


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده