آشنایی با شخصیت شهید امین اصغری به روایت پدر بزرگوارشان؛
پدرشهید امین اصغری با بیان اینکه پسرم عاشق شهادت بود، گفت: شجاعت و صلابت امین در مقابله با دشمن در جبهه مثال زدنی است.
اختصاصی نوید شاهد گیلان: شهادت از برترین واژه های فرهنگ اسلامی و از مقدّس ترین مفاهیم معارف الهی است، شهادت اوج کمال انسان است، آنگاه که انسان تمام هستی خود را یکجا نثار معبود می کند و قطره وجودش به دریای بیکران هستی مطلق می پیوندد.
«امین» عاشق شهادت بود/ شجاعتِ شهید اصغری در مقابله با دشمن مثال زدنی است
تجاوز و یورش همه جانبه رژیم بعث عراق به مرزهای مختلف ایران سبب شد تا رزمندگان دلاور با تمام وجود و اراده ای پولادین در برابر متجاوزان و حامیانش صف آرایی و ماشین جنگی صدام را متوقف کنند و درسی فراموش ناشدنی را به دشمنان این مرز و بوم بیاموزند.

هشت سال جنگ تحمیلی یادآور حماسه آفرینی های رزمندگان این مرزوبوم است که با لبیک به دعوت پیر و مقتدایشان امام خمینی(ره) در برابر متجاوزان صف آرایی کردند و اجازه ندادند تا حتی ذره ای از خاک میهن در اشغال دشمن باقی بماند.

شهید امین اصغری، یکی از جوانان دهه شصتی بود که در زمان جنگ تحمیلی، حضور در جبهه را بر ادامه تحصیل در مدرسه اولویت دانست و در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل حضور پیدا کرد و چهار اسل مردانه و شجاعانه در برابر رژیم بعث عراق ایستادگی کرد تا اینکه در تاریخ 28 دی 1363 در محلی به نام چنگوله سومار به مقام رفیع شهادت نائل آمد، برای آشنایی بیشتر با این شهید بزگوار، گفت‌وگویی با پدر ایشان داشته‌ایم؛

علی اکبر اصغری، پدر شهید امین اصغری با بیان اینکه دارای 4 فرزند، 3 پسر و یک دخترم که شهید فرزند اولم بود، اظهار کرد: امین 15 آبان سال 1344، شب ولادت مولی الموحدین، مولای متقیان، علی(ع) در شهر رشت به دنیا آمد.

وی با بیان اینکه دوران تحصیلات ابتدایی شهید در تهران بود زیرا آن موقع من دانشجو بودم و بعد از اتمام دانشگاه دوباره به شهر رشت برگشتیم، افزود: او دوران راهنمایی و دبیرستان را در شهر رشت گذراند.

پدرشهید اصغری با بیان اینکه وقتی امین دوم دبیرستان بود، جنگ تحمیلی آغاز شد و او در مسجد کاسه فروشان رشت دوره دید و به جبهه اعزام شد، گفت: او در بسیج هم فعالیت و در جنگ‌های نامنظم شهید چمران هم حضور داشت و دوره‌های نظامی را در آنجا می‌گذراند و بعد از آن وارد سپاه قدس شد.

وی با بیان اینکه پسر شهیدم در واحد شهید حسین املاکی (واحد اطلاعات عملیات) بود، تصریح کرد: شهید املاکی نسبت به امین شناخت داشت و می‌دانست که قدرت بدنی او به دلیل اینکه در رشته های ورزشی تکواندو و کنگ فو فعالیت دارد، بسیار خوب و آماده است و به همین دلیل در جبهه به روی او حساب باز کرده بود.
 
پدرشهید اصغری خاطرنشان کرد: شهید املاکی به من می‌گفتند؛ امین شما نه تنها یک رزمنده به تمام معناست، بلکه از نظر اخلاق هم مورد تأیید همه ما می باشد، حتی او را به مأموریت های بسیار دشوار می فرستادند.

وی با بیان اینکه همسایه ما شهید سید مهدی نقیبی ، یکی از دوستان خوب امین بود که همیشه و همه جا با هم بودند،  اظهار کرد: امین توسط شهید نقیبی و دوستان دیگر به بسیج رفت و مورد آزمایش های نظامی قرار گرفت و لذا اکثراً به هر حال در جبهه ها بود و خیلی کم برای مرخصی می آمد و هر وقت به مرخصی می‌آمد، مادرش می گفت: پسرم حالا که آمدی کمی بیشتر پیش ما بمان و او در جواب می گفت: مادر جان، ما فعلا برای پشت جبهه ها ساخته نشده ایم، دولت برای ما هزینه کرده و ما فعلا رزمنده و ساخته و پرداخته جبهه هستیم و برای این ساخته نشده ایم که در خیابان‌های محل زندگی مان پرسه بزنیم.

پدر شهید اصغری افزود: سعی می کرد همیشه در طول جنگ تحمیلی در جبهه ها حضور فیزیکی داشته باشد و دوراز وجدان می‌دانست که راحت طلبی پیشه کند.

وی در پاسخ به این سوال که نگاه شهید نسبت به فرمایشات امام چگونه بود؛ گفت: طبیعتا کسی که خودش را برای جبهات آماده می کند و عاشق شهادت است، عاشق امام هم است، امام نه تنها برای شهدا بلکه برای تمام کسانی که در مسیر شهادت بودند یا هستند الگو بود.

پدر شهید اصغری با بیان اینکه درست است که امام نیستند اما به هر حال هر چه از ایشان باقی مانده برای همه ما الگوست، تصریح کرد: سخنان، گفتار و نصایح ایشان که در کتابها درج شده، همه برای ما الگو است.
«امین» عاشق شهادت بود/ شجاعتِ شهید اصغری در مقابله با دشمن مثال زدنی است
امین همیشه به امام راحل عشق می ورزید و فرمان امام را فرمان الهی می دانست
وی با بیان اینکه امین همیشه به امام عشق می ورزید و فرمان امام را فرمان الهی می دانست، خاطرنشان کرد: پسرم زمانی که در محل مأموریت خود خدمت می کرد، بنده به همراه یکی از دوستان که فرزندش بسیجی بود برای دیدار آنها رفته بودیم، وقتی وارد آن شهر شدیم (آن موقع ارتباطات کمی محدود بود و ما بدون اطلاع قبلی و ناگهانی رفته بودیم) و امین آمد و ما را دید خیلی خوشحال شد.

پدر شهید اصغری در ادامه اظهار کرد: آن شب من و همکار فرهنگی ام در همان پادگان مهمان آنها بودیم، او مرا به دوستانش معرفی کرد، قبل از نماز جماعت دیدم که او اذان می گوید، از یکی از دوستانش پرسیدم آیا امین ما را دیده اذان می گوید یا همیشه این کار را انجام می دهد؟به هر حال بعد از اذان در نماز جماعت شرکت کردیم. آقایان با توجه به شناختی که نسبت به حقیر داشتند گفتند: شما در دعای توسل ما شرکت کنید و ما می خواهیم از وجود شما استفاده کنیم، خلاصه در حال خواندن دعا بودم که او به شانه ام زد و تذکر داد که بابا جان این جا مسجد نیست و پایگاه است، سعی کنید کمی قضیه را زود تمام کنید که آقایان باید به محل کارشان بروند و ما هم گفتیم چشم و دیگر طول ندادیم و به جایگاه خودمان رفته و روز بعد هم خداحافظی نموده و برگشتیم، او همه جا احساس مسئولیت می کرد و حتی وسط دعا هم به من تذکراتی داد.

وی افزود: درست است که رابطه ما پدر و فرزندی بود اما سعی می کردیم همیشه هر آنچه که مربوط به جامعه و نظام اسلامی مطرح بود به هم بگوییم و معایب و محاسن را به هم گوشزد کنیم.

پدر شهید اصغری گفت: همیشه سعیم بر این بود که امر به معروف و نهی از منکر را از خانواده خودمان شروع می کردیم، چون که فرهنگی بودم و حالا بازنشسته شده ام سعی می کردم درس معلمی را از خانه و خانواده خودم شروع کنم و او هم قبول می کرد و سعی می کرد  خودش را از بعضی مسائل دور نگه دارد و تشخیص هم می داد و معایب و محاسنش را سعی می کرد بیشتر دقت کند.

وی تصریح کرد: تا آنجا که من می دانم امین همیشه منشأ خیر بوده و به دیگران و افراد نیازمند کمک می کرد، مثلا اگر خانمی را در حال حمل وسایل سنگین می دید به او کمک می کرد تا بارش را ببرد و کلاً منشأ خیر بود.

پدر شهید اصغری خاطرنشان کرد: گهگاهی که برای مرخصی می آمد، گاهی روزه می گرفت، مادرش می پرسید چرا حالا که به مرخصی آمده ای روزه می گیری؟ می گفت: مادر جان، ما در جبهه جایگاه خاصی نداریم و مدام به اینجا و آنجا می رویم، لذا نمی توانیم روزه بگیریم، در اینجا لا اقل می توانیم قضای یکی دو تا از روزه هایمان را به جا آوریم  و اگر مادرش از او می خواست بیشتر بماند می گفت ما امتثال امر امام را می کنیم که فرمودند: جبهه ها را خالی نگذارید.

وی اظهار کرد: اگر ما کلا شرایط زندگی شهدا را بخواهیم ارزیابی کنیم، تمام زندگیشان  خاطرات می شود و به تصویر در آوردن خاطرات کمی مشکل است و آنچه که در واقع برای شهدا به طور کلی مطرح است همان برداشت شان است از دوران تحصیل و غیر تحصیل که پدر و مادرها به یاد دارند.

پدر شهید اصغری با بیان اینکه ما از امینمان هر چه خاطره به یاد داریم همه از خوبی او است، افزود: با برادرانش همیشه دوست بود و گاهی برادرانش را نصیحت می کرد و آنها هم از وی حرف شنوی داشتند و او سعی می کرد هم در زندگی حرکت درستی داشته باشد و به برادران و دوستانی که در پیرامونش بودند کمک کند و آنها را در حد معقولش به اندازه‌ای که توان داشت، ارشاد می کرد.

وی گفت: ما هم پدر و مادر سخت گیری نبودیم و سعی می کردیم فرزندانمان را در کنار خودمان نگه داریم و در راستای رفتار صحیح با آنها برخورد کنیم و آنها را ارشاد و توجیه می کردیم که آینده شما می تواند آینده سعادتمندی باشد.

پدری که مشوق حضو فرزندانش در جبهه بود
پدر شهید اصغری تصریح کرد: وقتی مسئله جنگ تحمیلی شروع شد، یکی از مشوق های حضور فرزندانم در جبهه ها خود بنده بودم، اصلا به آنها نمی گفتم شما نروید، چون می دانستم که مسئله جنگ و شهادت چیست، لذا تشویقشان می کردم و بارها به حمید می گفتم که شما وقتی که می خواهی به جبهه بروی و بجنگی حکم سرباز امام زمان را داری و ایشان ناظر بر همه اعمال من و شماست و لذا این حرکت شما حرکت خدا پسندانه خواهد بود.

وی خاطرنشان کرد: امین نسبت به دو برادر دیگرش پخته تر و آماده تر بود، ضمن اینکه خودش را با ورزش آماده می کرد، در مسائل عبادی و اخلاقی نیز سعی می کرد بیشتر دقت و توجه کند، و گامهای مثبتی در رابطه با این قضیه داشت.

پدر این شهید بزرگوار اظهار کرد: امین زمانی که کردستان بود بارها عنوان می نمود که من هر وقت به مرخصی می آیم و بر می گردم تعداد زیادی از همرزمانم به شهادت رسیده اند و من ناراحت هستم، از او می پرسیدم بخاطر شهادت آنها ناراحتی؟ می گفت این یک طرف قضیه است و طرف دیگر این که غبطه می خورم که چرا من به جای آنها به شهادت نرسیدم؟ و می گفت خیلی مشتاقم که اسم من هم در رده شهدا قرار گیرد

وی افزود: او واقعا عاشقانه به جبهه ها می رفت و دوستانش هم به این مسئله اعتراف می کردند و به من می گفتند شجاعتی که در جبهه ها از ایشان مشاهده می کنیم از ما و امثال ما کمتر سر می زند، البته همه شجاع بودند اما ایشان شجاعت ویژه ای داشت و نستوه بود و در مقابل دشمن کم نمی آورد.

پدر شهید اصغری گفت: امین با توجه به این که قرآن می خواند وقتی به بعضی از آیات می رسید، تأمل و تفکر می کرد، مخصوصا آیاتی که در مورد شهادت بود، که در قرآن بارها آمده: نگویید کسانی که در راه خدا به شهادت رسیده اند جزء اموات هستند بلکه اینها زندگانند اما درک و قبول این مسئله برای امثال ما مشکل است.

وی تصریح کرد: گاهی از شدت دلتنگی گریه هم می کنیم، خود امام حسین(ع) نسبت به فرزندش علی اکبر (ع) نتوانست شهادت ایشان را تاب بیاورد و اگر زینب(س) نمی رسید که ایشان را از آن وضعیت دور کند چه بسا ممکن بود ایشان در کنار فرزندشان جان به جان آفرین تسلیم می کردند.

پدر شهید اصغری خاطرنشان کرد: فراق دشوار است، ممکن است انسان تعارفاً چیزی بگوید ولی به هر حال وقتی انسان به کسی تعلقات خانوادگی دارد، حقیقتاً جدایی مشکل است اما خداوند فرموده:خداوند صابرین را دوست دارد واگر انسان صبر و شکیبایی نسبت به فراق کسی که به او تعلق خاطر دارد داشته باشد، چه بسا برای او اجر و پاداش زیاد است.

وی با بیان اینکه امین به مدت 4 سال در جبهه حضور داشت، اظهار کرد: در گردان شهید حسین املاکی به آنها مأموریت داده شد که از فلان مقر یا جایگاه اطلاعات کسب کنند، البته شهید املاکی از بین جمعیتی که ایشان در گردان فرمانده شان بودند اشاره کرد که این  مأموریت آسانی نیست و برگشتنش هم خیلی کم است، مگر این که حواس ها جمع باشد و بسیار دقت کنند تا بتوانند آن مسیر را برگردند،  از بین آن جمعیت 4 نفر داوطلب شدند که یکی علی فردوس از مازندران و جوانی بسیار قوی هیکل و یک چشم او هم مصنوعی بود و دیگری حسین علی پور از لنگرود، و عباس ناطق از اصفهان و چهارمین نفر امین بود.

پدرشهید اصغری افزود: این ماموریت در مسیر رودخانه بود، من این خاطره را از زبان حسین علی پور نقل میپ کنم که در مصاحبه با روزنامه ای عنوان داشته است، البته خودشان هم رو در رو مختصری راجع به آن برایم گفتند، او تعریف می¬کرد در کنار رودخانه ای مشغول خوردن غذای مختصری بودیم و با هم صحبت می کردیم که اینجا مکان مناسبی برای کمین زدن دشمن است، چون میدان باز و ما هم مشغول غذا خوردن و کمی استراحت بودیم، در حین صحبت بود که عراقیها به ما حمله کردند و دو نفر از 4 نفر به شهادت رسیدند، یکی عباس ناطقی و دیگری امین ما، که حسین علی پور عنوان کرد که من یک لحظه دیدم که امین را به رگبار بسته اند، من و آقای فردوس هم زخمی شده و اسیر گردیدیم.

وی گفت: روزی در مهدیه، آقای فردوس و آقای علی پور را دیدم، اول نشناختم و بعد دوستان آنها را به من معرفی کردند  و در آنجا بود که ایشان مقداری از خاطرات را برایم تعریف کرد، من از ایشان پرسیدم از امین ما راضی بودید؟ که ایشان گفت: امین شما نه تنها یک رزمنده خوب، بلکه یک قهرمان بود و امثال امین ما و همه شهدا قهرمان هستند، چرا که کسانی که وارد میدان می شوند و سینه هایشان را آماج تیر دشمن قرار می دهند قهرمانند ، اینها عاشقان در راه الله هستند که خداوند هم جایگاه ایشان را تعیین نموده است.

پس از شنیدن خبر شهادت پسرم، برای کم کردن آلامم قرآن خواندم
پدر شهید اصغری تصریح کرد: غروب روزی که یک ساعت مانده به اذان مغرب من در خانه تنها بودم که یکی به در خانه مان آمد، وقتی در را باز کردم دو نفر آقا بودند، یکی شهید مهدی نقیبی راد و دیگری آقایی روحانی به نام حجتی که ایشان هم گهگاهی به جبهه می رفت و همسنگر امین بود، آن دو نفر را دیدم که روحیه بشاشی ندارند و گرفته هستند، خلاصه از آقا مهدی پرسیدم از امین چه خبر؟ چه شده که بدون امین آمدید؟ شما که همیشه با هم می آمدید! ایشان هم بدون مقدمه چینی و حواشی رفت سر اصل مطلب و گفت: آقای اصغری، امین شما به شهادت رسیده، به هر حال من کمی تبسم کرده و گفتم: انّا لله و انّا علیه راجعون، آنها زیاد نماندند و رفتند، من می دانستم اگر به کسی مصیبتی وارد شود و قرآن را باز کند و به آن نگاه کند آرامش و تسکین می یابد، لذا قرآن را برداشتم و دیدم آلامم کمی سبک شد، خلاصه قرآن را کنار گذاشته و برای نماز به مسجد رفتم و حاج خانم هم تا آن لحظه هنوز نیامده بود.

وی خاطرنشان کرد: بعد از نماز بلافاصله به خانه برگشتم و در رابطه با موضوع با کسی صحبتی نکردم، مجدداً در خانه به صدا در آمد، آمده بودند تا مرا برای دیدن جنازه امین به معراج شهدا ببرند  و من از ایشان خواستم فعلا چیزی به حاج خانم نگویند، چون که شب بود و ممکن بود ایشان کمی بی قراری کند و همسایه ها ناراحت شوند.

پدر این شهید بزرگوار اظهار کرد: من به همراه آنها به معراج رفتم، وقتی وارد آن جایگاه شده و تابوت را باز کردند دیدم چهره امین خونین است وقتی چهره خونین امین را دیدم در یک لحظه به یاد حضرت علی اکبر که پدر نتوانست طاقت بیاورد اشک ریختم و حتی امام حسین(ع) را هم به یاد آوردم که چه دردهایی کشیده و چه لحظاتی را تحمل کرد.

وی افزود: بعد به منزل برگشته و باز هم چیزی به حاج خانم نگفتم، آن شب سپری شد، روز بعد حاج خانم با دیدن چهره دگرگون من سؤال کرد برویم از سید مهدی نقیبی بپرسیم که حال امین ما چطور است؟ و من موافقت کردم و ایشان چادر به سر کرده و به سمت منزل آقای نقیبی به راه افتاد، وقتی برگشت دیدم دارد گریه می کند و من به ایشان گفتم که مطلب همین است و من دوست داشتم خبر را از زبان ایشان بشنوید.

پدر شهید اصغری با بیان اینکه در این سال‌ها من و حاج خانم بارها خواب امین را دیده ایم، گفت: همان اوایل که امین به شهادت رسید، یک شب مادرش او را در خواب دید، گفت: مادر جان، چرا ناراحت و نگرانی و اشک می ریزی؟ تو فکر می کنی ما در میان این قبر هستیم؟ به محض اینکه ما را در قبر گذاشتند ما پرواز کردیم.

وی تصریح کرد: هنوز هم مادرش حد اقل هفته ای یک بار او را در خواب می بیند، می گوید طوری امین ما وارد خانه می شود که من صدای نفس هایش را می شنوم منتها پرده و حجاب نمی گذارد او را ببینم، حتی در کنار خودم حضور او را احساس می کنم که دارد نفس می کشد.

پدر شهید اصغری خاطرنشان کرد: شهدا همیشه زنده و شاهد هستند و لذا ناظر بر اعمال ما، اینها شافعان روز قیامت می باشند ،منتها باید پاسدار خونشان باشیم و حرمت آنها را حفظ کنیم تا مورد شفاعت آنها قرار بگیریم.

پدری که برای فرزندش آرزوی شهادت کرد
وی اظهار کرد: من یادم هست آخرین باری که امین داشت به جبهه می رفت، ساعت 3 یا 4 بعد از ظهر بود، من به عادت همیشه او را از زیر قرآن عبور می دادم، او سه بار از زیر قرآن رد شد و من گفتم نیتم این است که یک بار دیگر از زیر قرآن رد شوی، وقتی علت را پرسید در پاسخ گفتم: بخاطر اینکه نیت شهادت که آرزوی توست برایت محقق شود و ادامه دادم که إن شاء الله این عشق شهادت در تو ظهور پیدا کند و به مراد دلت برسی و همین طور هم شد.

پدر شهید اصغری افزود: اگر انسان با خلوص نیت خواسته های قلبی اش را بخواهد، آن کار تحقق پیدا می کند و جامه عمل به خود می پوشد، منتها اگر ریا و عوامفریبی در آن نباشد و عشق به انجام آن کار وجود داشته باشد.

وی گفت: گهگاهی وقتی به یاد امین و خاطرات گذشته و دوران طفولیتش می افتم، متأثر و متألم می شوم اما این را می دانم که جایگاه شهدا بسیار زیبا و متعالی ست و بنده غبطه می خورم چرا که دوران کمی را در کنار انجام وظیفه در حوزه فرهنگی گاهی به عنوان کمک حال در جبهه ها حضور پیدا میکردم.

پدر این شهید بزرگوار تصریح کرد: یک بار به عنوان امدادگر از طرف بهداری سپاه به حاج عمران که در آنجا عملیات کربلای 2 مطرح بود عازم شدیم و حدود 45-40 روز کلاً در جبهه ها بودیم، در یکی از این روزها که برای پر کردن قمقمه به سمت چشمه می رفتم، خمپاره ای در چند قدمی ما افتاد، من خم شدم و خودم را جمع و جور کردم، دیدم دو تکه از خمپاره، روبروی من در حال دود کردن است،خندیدم و گفتم بالاخره ما لیاقت این را نداشتیم که به ما اصابت کند و خدا نخواست، آن دو تکه را برداشتم و به سنگر خودمان رفتم و آن را نشان داده و گفتم شاید این دو تکه خمپاره پیمان بسته اند که به من اصابت نکنند.

وی خاطرنشان کرد: امین ها و کلا همه شهدا مایه افتخار برای خانواده ها هستند، اینها شاخص و الگوی خوبی برای جامعه می باشند، چون شهدا تنها به خانواده تعلق ندارند و به جامعه دوست داشتنی خودشان تعلق دارند، آنهایی که در مسیر شهادت گام بر می دارند و عاشق و شهید پرور هستند این مسأله شامل حال آنها می شود، آنها می دانند که معنا و مفهوم شهید چیست.

کتاب عاشقان مهدی موعود(عج) در بردارنده وصیت و زندگی‌نامه شهید امین اصغری
پدرشهید اصغری با بیان اینکه تاکنون توانسته‌ام 5 کتاب از منابع مختلف جمع‌آوری و به عنوان کتاب چاپ کنم، اظهار کرد: کتاب عاشقان مهدی موعود (عج) در دو بخش نثر و نظم تنظیم شده، که قسمت نثر به زندگی و بیوگرافی حضرت مهدی (ع) می پردازد و قسمت نظم، مجموعه ای از اشعار بسیار زیبا از شعرای مختلف را در بر دارد، این سومین کتاب بنده است که زندگی نامه امین  و همین طور وصیت نامه ایشان هم در ابتدای همین کتاب موجود می باشد.

وی افزود: سخن آخرم را به پیامبر اکرم(ص) ختم می کنم که ایشان روزی به ابوذر غفاری فرمودند: شما اصلا مشتاق بهشت هستی؟ و او با لبخند پاسخ داد یا رسول الله مگر می شود کسی مشتاق بهشت نباشد؟پیامبر اکرم(ص) فرمود: اگر مشتاق رفتن به بهشت هستی باید سه عامل را رعایت کنی، اول اینکه باید خدا را بشناسی و از او بترسی و سعی کنی دنبال گناهان نروی و حواست را جمع کنی و بدانی جهان در محضر خداست، دوم اینکه بدانی و آگاه باشی که آرزوهایی که داری کوتاه کن و آرزوهای بلند نداشته باش که نتوانی به آنها جامه عمل بپوشانی  و سوم اینکه: بدان و آگاه باش که قبر و قیامت نزدیک است و هر قدمی که بر می داری به قبر و قیامت نزدیک می شوی و آنجا دیگر کسی با کسی تعارف ندارد و هر انسانی در گرو اعمال خودش است و باید پاسخگوی اعمال خودش باشد.

پدر این شهید بزرگوار گفت: نام و یاد شهدا را باید در جامعه زنده نگه داشت و فراموش نکرد که این اجرش کمتر از شهادت نیست.


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده