همسر شهید علی کامل نیا: همسر شهيد بودن افتخار بزرگي است
پنجشنبه, ۳۰ شهريور ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۵۸
خاطراتی از همسر شهید علی کامل نیا/ همسر يك شهيد بودن برايم افتخار بزرگي ست افتخار و سعادتي كه با گذشت زمان جلوه و ارزشش بيشتر ميشود زندگي كوتاهم با شهيد سرشار از لحظههاي بيادماندني ست شايد براي كمتر كسي اتفاق بيفتد كه تمام لحظههاي زندگياش خاطره باشد.
نویدشاهدگیلان: شهيد علي كامل نيا در سال 1332 در روستاي شرويد در يك خانواده كشاورز ديده به جهان گشود. تحصيلات خود را تا ششم ادامه سپس وارد نيروي زميني ژاندارمري گشته و به عنوان گروهبان يكم مشغول انجام وظيفه گرديد و در مورخه 1360/06/30در جبهه آبادان بر اثر اصابت گلوله به دست بعثيون عراق به درجه رفيع شهادت نائل آمد. از وي يك فرزند پسر به يادگار مانده است.
خاطراتی از همسر شهید علی کامل نیا: همسر يك شهيد بودن برايم افتخار بزرگي ست افتخار و سعادتي كه با گذشت زمان جلوه و ارزشش بيشتر ميشود زندگي كوتاهم با شهيد سرشار از لحظههاي بيادماندني ست شايد براي كمتر كسي اتفاق بيفتد كه تمام لحظههاي زندگياش خاطره باشد.
پس از شهادت زماني كه براي آخرين بار صورت شهيد را در لباس شهادت با چهرهاي آرام و روحاني ديدم هرگز باور نكردم و باور ندارم، زنده نيست و از اين دنيا رفته است چون حضورش را بيش از حضور هر كدام از اطرافيان حاضر احساس ميكنم آنچنان آرام و معصومانه كه گويي به خواب رفته است هيچ نشانهاي از زخم و جراحت بر پيكر پاكشان نديدم و اين مسئله هميشه برايم به صورت سئوال مبهمي در ذهن وجود داشت كه از كدام ناحيه زخمي شدهاند اين دغدغه هميشه با من بود تا زماني كه شبي شهيد به خوابم آمدند پيراهن آبي رنگي به تن داشتند در همين حالت آرام و روحاني من از دور شاهد بودم يكي از ملائكه نزديك شهيد آمدند و پشت سرشان را بوسيدند و بعد ما هم شنيديم كه شهيد از ناحية سر، مورد اصابت گلوله قرار گرفتهاند. هميشه فكر ميكنم با ديدن اين خواب شهيد به گونهاي ميخواستند جواب اين سئوال ذهني مرا داده باشند.
يكي از ويژگيهاي اخلاقي بسيار خوب ايشان مهرباني و كمك در تمام شرايط به من و اطرافيانشان بود. در زندگي شخصي نظم و تربيت خاصي داشتند. طوري كه از ايشان الگو ميگرفتم و اين ويژگي بارزشان نمونه و زبانزد آشنايان بود. يادم هست جورابهايشان را به ترتيب ويژهاي تا ميكردند و كنار تخت خوابشان ميگذاشتند وقتي ساكي را كه بعد از شهادتشان برايم آوردند باز كردم، اولين چيزي كه به نحو بارزي ديده ميشد، نظم خاصي بود كه در چيدمان وسايل در ساك وجود داشت. جورابهايشان مثل هميشه تا شده و مرتب در ساك بود بقيه لوازم شخصيشان هم به همين ترتيب بود حتي پس از مدت تقريباً زيادي كه از شهادتشان گذشته بود و ساك دستهاي زيادي گشته بود تا به دست ما برسند باز هم انگار خواسته شهيد عملي شده بود.فكر ميكنم راه زيادي در پيش داريم كه به آرمانهاي مقدس شهدا برسيم اميدوارم از شفاعت شهيدان در روز قيامت بينصيب نمانيم.
پس از شهادت زماني كه براي آخرين بار صورت شهيد را در لباس شهادت با چهرهاي آرام و روحاني ديدم هرگز باور نكردم و باور ندارم، زنده نيست و از اين دنيا رفته است چون حضورش را بيش از حضور هر كدام از اطرافيان حاضر احساس ميكنم آنچنان آرام و معصومانه كه گويي به خواب رفته است هيچ نشانهاي از زخم و جراحت بر پيكر پاكشان نديدم و اين مسئله هميشه برايم به صورت سئوال مبهمي در ذهن وجود داشت كه از كدام ناحيه زخمي شدهاند اين دغدغه هميشه با من بود تا زماني كه شبي شهيد به خوابم آمدند پيراهن آبي رنگي به تن داشتند در همين حالت آرام و روحاني من از دور شاهد بودم يكي از ملائكه نزديك شهيد آمدند و پشت سرشان را بوسيدند و بعد ما هم شنيديم كه شهيد از ناحية سر، مورد اصابت گلوله قرار گرفتهاند. هميشه فكر ميكنم با ديدن اين خواب شهيد به گونهاي ميخواستند جواب اين سئوال ذهني مرا داده باشند.
يكي از ويژگيهاي اخلاقي بسيار خوب ايشان مهرباني و كمك در تمام شرايط به من و اطرافيانشان بود. در زندگي شخصي نظم و تربيت خاصي داشتند. طوري كه از ايشان الگو ميگرفتم و اين ويژگي بارزشان نمونه و زبانزد آشنايان بود. يادم هست جورابهايشان را به ترتيب ويژهاي تا ميكردند و كنار تخت خوابشان ميگذاشتند وقتي ساكي را كه بعد از شهادتشان برايم آوردند باز كردم، اولين چيزي كه به نحو بارزي ديده ميشد، نظم خاصي بود كه در چيدمان وسايل در ساك وجود داشت. جورابهايشان مثل هميشه تا شده و مرتب در ساك بود بقيه لوازم شخصيشان هم به همين ترتيب بود حتي پس از مدت تقريباً زيادي كه از شهادتشان گذشته بود و ساك دستهاي زيادي گشته بود تا به دست ما برسند باز هم انگار خواسته شهيد عملي شده بود.فكر ميكنم راه زيادي در پيش داريم كه به آرمانهاي مقدس شهدا برسيم اميدوارم از شفاعت شهيدان در روز قيامت بينصيب نمانيم.
نظر شما